ما در راهی که از آن متاسفانه روباهی نمی گذشت رسیدیم به یک کتابفروشی/ اسباب بازی فروشی/ مجله فروشی/ شکلات فروشی و واییییییی..................... سه ساعت اون تو بودیم و من در جدالی نابرابر با خودم، هزاران چیز می خواستم بخرم!!! از اون ور، نمی خواستم بخرم!!
چون تجربه نشون داد که قیمت ها اینجا، کم کم ۲ برابر اونجاست و من همه این چیزها رو تو فرانسه با قیمت های خیلی خیلی بهتری پیدا می کنم و تازه هی الکی الکی مالیات هم نمی دم!! بین همه اون ها یک جامدادی شازده کوچولو بود با رنگ های پاستل ولی شنل و لباس شازده پررنگ بود و یه گوشه جامدادی تمبری با عکس سنت اگزوپری و اون ورش امضاش به چشم می خورد!!! تونستم از تن تن، پرتقال کوکی، ۱۹۸۴ و آلیس بگذرم و اینو نشد!!! هر کاری کردم، دلم نیومد!! دوستم از اون ور سر رسید و با شنیدن قیمت، در مقام ناجی ظاهر شد و از وای چقدر خوشگله! رسید به تو غلط می نمایی ۲۰ دلار پول جامدادی بدی!! تو که همیشه داری شازده کوچولو می کشی، خب خودت بکش و اینکه اصلا عکس گله رو نداره!! و در برابر استدلالات منطقی من که من مال اگزوپری که نمی شه، کم نیورد و آخرش رسید به معادلات امپریالیستی و این محصول کره است و ،،،، بماند!! خلاصه که من با چشمی اشکبار با شازده خداحافظی کردم و با یک بسته عکس برگردون گوسپندی از مغازهه خارج شدم!! الان به شدت منتظرم یه جامدادی/ کیف یکدست دستم بیفته و فوری روش یه شازده کوچولو بکشم که می گه
Dessine-moi un mouton!
تعدادی از همه گوسپندان من!
No comments:
Post a Comment