d’Asghar Farhadi
avec
Bérénice Bejo
Taher Rahim
Ali Mosaffa
2h10, France, 2013
یه فیلم زنجیری دیگه! منظور زنجیره اتفاقات بود، پدر من! از همین اول بگم استادی از فیلم می باره! فیلمنامه خوبه، کارگردانی محشره، بازی ها حیرت انگیزن و فیلمبرداری آقای کلاری حرف نداره! فیلم واقعا در کلاس جهانی هست بنابراین هرچی من در ادامه می نویسم نظر شخصی هست. بهتون برنخوره، حال بحث نداریم فعلا!!!
یه اقای ایرانی برمی گرده پاریس که زنی رو که بعدا می فهمیم یهو!! ول کرده، برگشته ایران طلاق بده! (بازم بعدا می فهمیم افسرده بوده، نفهمیده! شما خودت رو ناراحت نکن!). وقتی دوباره وارد زندگی خانومه و ۲ تا دخترهاش می شه، می فهمه که چرخه ای که با ترک کردن مقی ان (همون مری ان) و بازگشت ایشون به ایران شروع شده با اینجا رسیده که اوشون با یک آقای ترک زندگی می کنه که یه پسر هم داره و قراره ازدواج کنن! در پرانتز زن فرانسوی که از یه ایرونی طلاق بگیره وارد رابطه با یه ترک بشه یا مازوخیسته یا سرش احتمالا به جایی خورده، مخش جا به جا شده! بگذریم! آقاهه که از یه ور خانومه رو نمی خواد، از اونور یه جورایی انتظار داشته که خانومه عمری به پاش بشینه تا گیسش همرنگ دندوناش شه، کمی تا قسمتی حالش گرفته می شه. قسمت غریب ماجرا اونجاست که مری ان آقاهه رو در خونه اش سکنی می ده و تازه ازش می خواد که با دختر بزرگش صحبت کنه که با ازدواجش با آقای ترک کنار بیاد. فیلم کمدی نیست! خلاصه من اینجوریه! به گیرنده های خود گیر ندهید!
یکی از مشکلات من با فیلم این بود که این نوع پیچیدگی مال جامعه های پیچیده ای مثل ماست که مردم رو در رو حرفشون رو نمی زنن و انقدر مسایل رو به هم گره می زنن که آخرش از یه ماجرای ساده یه فاجعه به بار میاد. این ور اما آدم ها وقتی نمی خوان با هم باشن راحت با هم حرف می زنن و قضیه رو تمومش می کن. شاید کمتر بودن خیانت به همین دلیله. از یه ور دیگه این پیچیدگی داره می شه نشانه مشخصه فیلم های اقای فرهادی! یعنی اگر این فرمول تغییر نکنه بعد از یه مدتی همون طور که آدم بچه و تپه و دفترچه می بینه، یاد آقای کیارستمی می افته، بعد از یه مدتی زنجیره حوادث وابسته به دروغ ببینه، می گه فرهادی!
برنیس بژو محشره! اگه فکر می کنین تو آرتیست خوب بود، اینجا بدون گریم و تو یه نقش شهری غافلگیرتون می کنه. برداشتش از زنی که هنوز از این مرد دل نکنده ولی می دونه که این مرد زندگیش نخواهد بود و از اون ور داره سعی می کنه یه زندگی جدید رو بسازه حرف نداره و من که منتظر کاندید شدن دوباره اش برای سزار هستم. از اون ور اقای مصفا جذب این فضا نشده. نمی دونم اشکال از شخصیت احمده یا بازی اقای مصفا که این شخصیت انقدر انتی پاتیک به نظر میاد. قرار بوده این جوری باشه؟ محبتش قابل باور نیست و برای من علاقه بچه ها بهش سخت بود. شاید دلیلش اینه که شبیه رزمنده های فیلم جنگی هامون هست و همه اش در حال کمک و یاری و مساعدت و مهربانی هست و اگر واکنش های بجای بژو نباشه مخصوصا جایی که داد می زنه حالم از این رفتار چقدر من خوبم ات به هم می خوره! آدم یادش می ره که این آدم بوده که با ول کردن این خانواده این مسایل رو شروع کرده. هرچی برنیس بژو تو نگاه ها و زبان بدنش دودلی و علاقه اش رو به احمد گنجونده، مصفا انگار هنوز درگیر قید و بندهای فیلم های ایرونی مونده، جاهایی که باید نگاه کنه، نگاهش رو می دزده و جاهایی که باید احساسات نشون بده، سرده. نتیجه این شده که آدم اصلا احساس نمی کنه گه این شخصیت کوچکترین علاقه ای به مری ان و دخترا داره و صرفا شبیه یه مصلح اجتماعی می شه که در داه خدا می خواد زندگی اینا رو سر و سامون بده! تو فیلم های آقای فرهادی ورود یه غریبه است که حوادث رو رقم می زنه اما این فرمول وقتی جواب می ده که غریبه مورد نظر مثل شهر زیبا و چهارشنبه سوری و درباره الی و جدایی از خارج از خانواده و از یه طبقه اجتماعی دیگه که مناسبات بین شخصیت ها رو نمی شناسه، وارد بشه. اینجا احمد عضو خانواده است و اتفاقا بیشتر از سمیر! ولی رفتارش جوریه که انگار کاملا غریبه است! شخصا بازی آقای مصفا رو تو برج مینو یا پری به شدت دوست داشتم. اتفاقا از اون بازیگرهاست که اغراق نمی کنه و از احساسات درست استفاده می کنه و این تو سینمای احساس-چکان ایران نعمتیه! اما اینجا به جز چند لحظه گذرا با شخصیت ارتباط برقرار نکردم. شاید هم مشکل از منه این بار!
بچه ها شگفت انگیزن. پسربچه ای که نقش فواد رو بازی می کنه می تونه با یه میمیک ساده، احساسات ادم رو اتش بزنه و دختر نوجوونی که لوسی رو بازی می کنه (و یه کریستین استوارت فرانسوی هست! از نوع با استعدادش!!) بسیار بسیار خوبه!
خلاصه فیلم تو ذوقتون نمی زنه ولی سینمای فرهادی رو جز از نظر مهارت کارگردانی فراتر نمی بره. حتما حتما ببینینش. فیلمی نیست که با خوندن درباره اش بشه براش حکم صادر کرد و من هم تا جای ممکن داستان رو لو ندادم! فیلم پیچیده غریب فرانسوی پسندیه. به نظر من احتمال اینکه فرهادی یه نخل طلای دیگه به سینمامون اضافه کنه بالاست. هنوز درباره الی برای من بهترین فیلم آقای فرهادیه و این به معنای این نیست که به عنوان یه ایرانی دارم دنبال بهانه می گردم که فیلم رو زمین بزنم یا افتخار نمی کنم که این بار یه ملودرام، یعنی یکی از دشوارترین نمونه های فیلمنامه نویسی و نه یه فیلم بداهه و بدون فیلمنامه یا ظرافت های فنی معرف ایران هست! برخورد من با سینما حسیه و درباره الی فیلمی بود تو ذهن من مدت ها ادامه پیدا کرد اما جدایی یا گذشته با این که از نظر تکنیکی برترند با تموم شدن فیلم برای من تموم شدند. همچنان منتظر فیلم بعدی آقای فرهادی می مونم با امید یه شاهکار دیگه!