Monday, 27 May 2013

:))


دوباره ساعت ها تو کتابخونه سخت نیست؟
It was difficult to get back on the horse!
و یه دفه نمی تونم جلوی چشایر گسترده ام رو بگیرم. خنده اش می گیره  و با لهجه هندی می گه
Dude! That’s disgusting!



پ. ن. ۱ از مزایای دوستان نردی مانند خود داشتن اینه که  لازم نیست توضیح بدی چرا با یه جمله ساده  چشایر می شی!

پ. ن. ۲ از بیگ بنگ هست. راج میاد لنرد رو دلداری بده که پنی رو فراموش کنه و خیلی مشفقانه می گه
I’m telling you! You should get back on the whores!

هاوارد یا قیافه مشمئز اصلاح می کنه
Horse! The expression is to get back on the horse! Not whores!

و راج طفلک شوکه جواب می ده
Dude! That’s disgusting! 


 

Under Siege



Revolution gets its name by always coming back around --- in your face.

                            

Knock, knock?





From: http://whendotheyservethewine.com/2011/04/25/whats-in-a-marriage/



i carry your heart with me



 
               i carry your heart with me(i carry it in
               my heart)i am never without it(anywhere
               i go you go,my dear;and whatever is done
               by only me is your doing,my darling)
                                                                         i fear
              no fate(for you are my fate,my sweet)i want
              no world(for beautiful you are my world,my true)
              and it’s you are whatever a moon has always meant
              and whatever a sun will always sing is you

              here is the deepest secret nobody knows
             (here is the root of the root and the bud of the bud
             and the sky of the sky of a tree called life;which grows
             higher than soul can hope or mind can hide)
             and this is the wonder that's keeping the stars apart

             i carry your heart(i carry it in my heart)
 
                                                                 E. E. Cummings 
 
 
 
 پ. ن. آقای کامینگز اصولا از قواعد نوشتاری خوششون نمیومده! شعر همین شکلیه!
 
 

هورررررررراااااااااااا!





همین چند پست پیش نوشتم که برنیس بژو تو گذشته شگفت آوره! یادتونه؟ و اینک نخل طلای بهترین بازیگر زن برای بژو در گذشته! هوررررررررررااااااااا! یادتون هست که بژو برای کار کردن با آقای فرهادی پیشنهاد های هالیوودی رو رد کرد؟ فکر کنم می ارزید، نه؟ برنده نشدن فیلم در کن آیا شانسش  رو برای اسکار بالاتر می بره؟ امیدوارم!
 
 
 

Sunday, 26 May 2013

Fair Game



What would a racist call werewolves? Wargs? She kind of liked that one, but suspected that racist bastards didn't read Tolkien.

                          

                                     Patricia Briggs




:I



From:http://www.cartoonstock.com/directory/d/dictator_dictators.asp

Can we draw boobs on the chalk board?





این همکار جدید چه کرده که بچه های من این روزا یکی یکی فیلشون یاد پریا می کنه؟ از اونجایی که به نظرم ادم خشکی نیومد (هرچند این فرانسوی ها عقیده دارن معلم تو کلاس باید بی ریخت باشه!  زشت و بداخلاق!!) فقط یه چیز به فکرم می رسه
boooooooorrrrrringggggggggg

پ. ن. ۱ یادمه بیلی وایلدر یه جا گفته بود برای کارگردانی ۱۰ فرمان داره، نه تای اول اینه که تماشاچی رو خسته نکن و دهمی این که بدون کجا فیلم رو تموم کنی! 

پ. ن. ۲ مسلما عنوان از بارنی (قب) هست!




پ. ن. ۳ ایتالیک های توی متن از حسن کچل!

پ. ن.۴ حالا باز این برادران با سرچ بوبز می رسن اینجا!! یعنی آمار بوبز در صدر کلماتیه که دوستان!!! رو کشونده به این بلاگ!!

پ. ن. ۵ عکس وسطی بارنی تا مدت ها عکس کامنت های من بود تو یکی از شیپر ها و نمی شد یکی یه جواب به من بده و نیم ساعت قربون صدقه عکسه نره! اصلا نمیشه نگاهش کنی و خنده ات نگیره، لعنتی رو!!!




متخصص امور برد پیت روایتگری و حومه




من به دست استاد جون خانوم  به مقام متخصص امور برد پیت روایتگری و حومه منصوب شدم! یعنی مقاله پسره رو برداشته برا من فرستاده که بخون، ببین برا ماه بعد مناسبه یا نه! حالا پسره!!! تا حالا ۲ تا کتاب نوشته و شونصد تا مقاله!!! من الان در کدوم قسمت پیاز مستقرم، معلوم نیست!!!





مینا ۱۷۲



مینای چند منظوره!


قار قار قار! جیک جیک جیک! ها ها ها ها! میووووو! میووووو! مامان! ببین داره چیکار می کنه! تسک تسک تسک تسک! (خودتون صدای زاغی بشنوین لطفا!!)  هاپ هاپ! ها ها ها ها!!

پ. ن. ۱ همه صداها جز زاغی رو با صدای ادمیزاد تصور کنین!
پ. ن. ۲ انقدر به این جوجه گفتم موشی! هویتش  رو کلا قاطی کرده بچه!



Thursday, 23 May 2013

سوال خوبیه!




They say Wilder is out of touch with his times. Frankly, I regard it as a compliment. Who the hell wants to be in touch with these times?


                          Billy Wilder  [in 1976]

Any other questions?





From: http://www.toonpool.com/cartoons/Iranian%20elections_55780






Global Freezing!



درجه هوا داره لحظه به لحظه پایین تر می ره! یعنی یه روند بنجامین باتنی رو برا درجه هوا در نظر بگیرین. حالا که پاییزه! احتمالا فردا برف میاد! کتی می گفت کلود گفته هرکی بعد از این حرف 
global warming
بزنه رو باید گذاشت شب یه لا قبا بیرون بمونه، حالش جا بیاد!!!





بلبل جدید!



آقای نایتینگیل!! (به من چه اسم مردم اینجوریه؟)

می تونی به من بگی مارک!

ولی شما نمی تونی منو با اسم کوچیک صدا بزنی!!! (صبر می کنیم چشماش یه کم گشاد شه و صورتش بیفته (چی می گیم پارسی شو...........(دارم فکر می کنم خب!!) آها حالش گرفته شه!!) چون مسلما انتظار خشانت بی ادبانه این مدلی رو نداشته و بعد می گیم:) چون نمی تونی تلفظش کنی!
 
اقای بلبل که رو دست خورده تلاش می کنه (واقعا تلاش می کنه!!!) که اسم منو تلفظ کنه و آخرش مستاصل می گه منم مثل بچه ها صدات می کنم 
P!!!!

آیکون یک پریای بسیار گربه چشایر!!!

پ. ن. اول: از اتاق همکاران! به من اطلاع دادن که شما انگلیسی ها بامزه این!! باغبون و بلبل و پری و بهار و بنفشه!! چه جوری انتخاب می کنین آدم ها رو؟ از رو اسمشون؟

پ. ن. دوم: مارک جانشین منه! متاسفانه من اونجا نخواهم بود که دخترهارو به خاطر 
crush
 شون رو معلم جوون مذکر طولانی (اندازه گرفتم!! مارک دقیقا یک برابر و نیم پریاست! یعنی من ۲ دقیقه با این بشر حرف زدم، گردن درد گرفتم! ) لهجه بریتیش (اصولا نسوان عقیده دارن، لهجه بریتیش بسیار جذاب می کنه موجودات رو! مارک هم دورگه این وری- اون وریه!) دست بندازم!

فقط جهت اطلاع!



اقا بامزه نیست که آقای عمر نوح می تونه صلاحیت آدمایی که ۲۰ سال ازش جوون ترن رو به خاطر سالخوردگی رد کنه؟ حالا خب یه بهانه بهتر پیدا می کردین خب!!!! راستی ام. ام وقتی به ام.ام.ات امت  (بامزه بود نوشتنش فقط!) رسید ۷۹ سالش بود! 




طلسم بستنی چکه کن هنوز فعاله!!






نژادپرستی فرم های مختلفی داره! اینو دوست فرانسوی من بعد از اینکه طاقتش از مکالمه یک ساعت و نیمه من با خانم صاحبخونه که به هیچ وجهی ضمانت های منو قبول نمی کرد و درخواست های بنی اسراییلی داشت، تو گوشی داد زد. بعد هم کلی سر من داد زد که نمی تونم وقتی لازمه داد بزنم و همه اش در مقابل آدم ها کوتاه میام! (حالا بیا توضیح بده ما عادت داریم به خوردن حقمون و ترک عادت هم موجب بیماری است!) بعد فرنک اس. ام. اس. داد که این خانومه کلا شکاکه. تو با شوهرش طرفی و من باهاش حرف زدم که من بهش گفتم من امروز ظرفیت توهینم پر شده. خونه اش رو هم نمی خوام. بهش گفتم پیش پرداختم رو پس بده. تو اما اگر مدارک منو می خوای که ثابت کنی مستاجر پیدا کردی و کرایه های بعدی رو بدی، برات بفرستم. طفلک معذرت خواست. گاهی آدم می خواد بزنه صلاحیت اونایی که انقدر ملیت ما رو به قهقرا فرستادن که همه ما رو تروریست و وحشی می دونن، رو برای ورود به بهشت زهرا تایید کنه! خلاصه که طلسم بستنی چکه کن باقی است! کیش و برگشتیم دو خونه عقب!

Tuesday, 21 May 2013

:D



From: http://baloocartoons.wordpress.com/2008/11/03/election-day-cartoon/


Le Passé





d’Asghar Farhadi
avec
Bérénice Bejo
Taher Rahim
Ali Mosaffa
2h10, France, 2013



یه فیلم زنجیری دیگه! منظور زنجیره اتفاقات بود، پدر من! از همین اول بگم استادی از فیلم می باره! فیلمنامه خوبه، کارگردانی محشره، بازی ها حیرت انگیزن و فیلمبرداری آقای کلاری حرف نداره! فیلم  واقعا در کلاس جهانی هست بنابراین هرچی من در ادامه می نویسم نظر شخصی  هست. بهتون برنخوره، حال  بحث نداریم فعلا!!!

یه اقای ایرانی برمی گرده پاریس که زنی رو  که بعدا می فهمیم یهو!! ول کرده،  برگشته ایران  طلاق بده! (بازم بعدا می فهمیم افسرده بوده، نفهمیده! شما خودت رو ناراحت نکن!). وقتی دوباره وارد زندگی خانومه و ۲ تا دخترهاش می شه، می فهمه که چرخه ای که با ترک کردن مقی ان (همون مری ان) و  بازگشت ایشون به ایران شروع شده با اینجا رسیده که اوشون با یک آقای ترک زندگی می کنه که یه پسر هم داره و قراره ازدواج کنن! در پرانتز زن فرانسوی که از یه ایرونی طلاق بگیره وارد رابطه با یه ترک بشه یا مازوخیسته یا سرش احتمالا به جایی خورده، مخش جا به جا شده! بگذریم!  آقاهه که از یه ور خانومه رو نمی خواد، از اونور یه جورایی انتظار داشته که خانومه عمری به پاش بشینه تا گیسش همرنگ دندوناش شه، کمی تا قسمتی حالش گرفته می شه. قسمت غریب ماجرا اونجاست که مری ان آقاهه رو در خونه اش  سکنی می ده و تازه ازش می خواد که با دختر بزرگش صحبت کنه که با ازدواجش با آقای ترک کنار بیاد. فیلم کمدی نیست! خلاصه من اینجوریه! به گیرنده های خود گیر ندهید!


یکی از مشکلات من با فیلم این بود که این نوع پیچیدگی مال جامعه های پیچیده ای مثل ماست که مردم رو در رو حرفشون رو نمی زنن و انقدر مسایل رو به هم گره می زنن  که آخرش از یه ماجرای ساده یه فاجعه به بار میاد. این ور اما آدم ها وقتی نمی خوان با هم باشن راحت با هم حرف می زنن و قضیه رو تمومش می کن. شاید کمتر بودن خیانت به همین  دلیله. از یه ور دیگه این پیچیدگی داره می شه نشانه مشخصه فیلم های اقای فرهادی! یعنی اگر این فرمول تغییر نکنه بعد از یه مدتی همون طور که آدم بچه و تپه و دفترچه می بینه، یاد آقای کیارستمی می افته، بعد از یه مدتی زنجیره حوادث وابسته به دروغ ببینه، می گه فرهادی!


برنیس بژو محشره! اگه فکر می کنین تو آرتیست خوب بود، اینجا بدون گریم و تو یه نقش شهری غافلگیرتون می کنه. برداشتش از زنی که هنوز از این مرد دل نکنده  ولی می دونه که این مرد زندگیش نخواهد بود و  از اون ور داره سعی می کنه یه زندگی جدید رو بسازه حرف نداره و من که منتظر کاندید شدن دوباره اش برای سزار هستم.  از اون ور اقای مصفا جذب این فضا  نشده. نمی دونم اشکال از شخصیت احمده یا بازی اقای مصفا که این شخصیت انقدر انتی پاتیک به نظر میاد. قرار بوده این جوری باشه؟ محبتش  قابل باور نیست و برای من علاقه بچه ها بهش سخت بود. شاید دلیلش اینه که شبیه رزمنده های فیلم جنگی هامون هست و همه اش در حال کمک و یاری و مساعدت و مهربانی هست و اگر واکنش های بجای بژو نباشه مخصوصا جایی که داد می زنه حالم از این رفتار  چقدر من خوبم ات به هم می خوره! آدم یادش می ره که این آدم بوده که با ول کردن این خانواده این مسایل رو شروع کرده. هرچی برنیس بژو تو نگاه ها و زبان بدنش  دودلی و علاقه اش رو به احمد گنجونده، مصفا انگار هنوز درگیر  قید و بندهای فیلم های ایرونی مونده، جاهایی که باید نگاه کنه، نگاهش رو می دزده و  جاهایی که باید  احساسات نشون بده، سرده. نتیجه این شده که آدم  اصلا احساس نمی کنه گه این شخصیت کوچکترین علاقه ای به مری ان و دخترا داره و صرفا شبیه یه مصلح اجتماعی می شه که در داه خدا می خواد زندگی اینا رو سر و سامون بده! تو فیلم های آقای فرهادی ورود یه غریبه است که حوادث رو رقم می زنه اما این فرمول وقتی جواب می ده که غریبه مورد نظر مثل شهر زیبا و چهارشنبه سوری و درباره الی و جدایی از خارج از خانواده و از یه طبقه اجتماعی دیگه که مناسبات بین شخصیت ها رو نمی شناسه، وارد بشه. اینجا احمد عضو خانواده است و اتفاقا بیشتر از سمیر! ولی رفتارش جوریه که انگار کاملا غریبه است! شخصا بازی آقای مصفا رو تو برج مینو یا پری به شدت دوست داشتم. اتفاقا از اون بازیگرهاست که اغراق نمی کنه و از احساسات درست استفاده می کنه و این تو سینمای احساس-چکان ایران نعمتیه! اما اینجا به جز چند لحظه گذرا با شخصیت ارتباط برقرار نکردم. شاید هم مشکل از منه این بار!


بچه ها شگفت انگیزن. پسربچه ای که نقش فواد رو بازی می کنه می تونه  با یه میمیک ساده، احساسات ادم رو اتش بزنه و دختر نوجوونی که لوسی رو بازی می کنه (و یه کریستین استوارت فرانسوی هست! از نوع با استعدادش!!) بسیار بسیار خوبه! 








خلاصه فیلم تو ذوقتون نمی زنه ولی سینمای فرهادی رو جز از نظر مهارت کارگردانی فراتر نمی بره. حتما حتما ببینینش. فیلمی نیست که با خوندن درباره اش بشه براش حکم صادر کرد و من هم تا جای ممکن داستان رو لو ندادم! فیلم پیچیده غریب فرانسوی پسندیه. به نظر من احتمال اینکه فرهادی یه نخل طلای دیگه به سینمامون اضافه کنه بالاست. هنوز درباره الی برای من بهترین فیلم آقای فرهادیه و این به معنای این نیست که به عنوان یه ایرانی دارم دنبال بهانه می گردم که فیلم رو زمین بزنم یا افتخار نمی کنم که این بار یه ملودرام، یعنی یکی از دشوارترین نمونه های فیلمنامه نویسی و نه یه فیلم بداهه و بدون فیلمنامه یا ظرافت های فنی معرف ایران هست! برخورد من با سینما حسیه و درباره الی فیلمی بود تو ذهن من مدت ها ادامه پیدا کرد اما جدایی  یا گذشته با این که از نظر تکنیکی برترند با تموم شدن فیلم برای من تموم شدند. همچنان منتظر فیلم بعدی آقای فرهادی می مونم  با امید یه شاهکار دیگه!






در زندگی لحظاتی هست که انسان به عقل خودش شک می کند....





یک معلم دیوانه می تواند برای یک کلاس، ۲۲ کارت مجزا طراحی کند به این دلیل چرند که هر کودکی خاص است و اینگونه ۵-۶ ساعت زمان گرانقدر را صرف کشیدن طراحی های کارت خداحافظی برای شاگردانش کند!

پ. ن. ولی شادی بچه ها و تعجبشون که خودت اینا رو کشیدی به اون ۵-۶ ساعت می ارزید!





Hanna Arendt



                                          
Director
Margaretha Von Trotta
Starring
Barbara Sukowa
Axel Milberg
1h53, Germany, France, Luxembourg, 2013



مقصر جنایت های جمعی کیه؟ کسی که فرمان قتل رو می ده؟ کسی که فرمان رو اجرا می کنه؟ می شه ایخمن رو جنایتکار دونست وقتی بدون فکر دستورات هیتلر و گوبلز رو اجرا می کرده؟  اصلا چی باعث می شه که یک ملت، یک ارتش، یک نژاد، همسایه های دیروز خودشون رو به کوره بفرستن؟ این نفرت از چی ناشی می شه؟ جای تفکر کجاست؟ این ها سوال هاییه که هانا آرنت سعی می کنه در مقاله اش برای نیویورکر جواب بده و مقاله قیامت به پا می کنه!


دادگاه ایخمن در اورشلیم کلا بحث جذابیه. مدت هاست دنبال مستندهایی که بخشی اش تو فیلم استفاده شده می گشتم. الان رو یوتیوب به راحتی پیداشون می کنین. ایخمن تو یک قفس شیشه ای مثل یه اهریمن به دام افتاده به نمایش گذاشته می شه و شکایت ها مو به تن شنونده سیخ می کنه. در عین حال نمیشه اون ور قضیه رو ندید، ادم از اسب افتاده ای که برای اولین بار آدم دیده می شه، نه هیولا و شاید برای اولین بار فکر می کنه به جنایت هایی که کرده. واقعا اگر هیتلر و گوبلز خودکشی نمی کردن، چه جوری محاکمه می شدن؟


هانا آرنت هم همین جنبه رو می بینه؛ ادم بودن رو و فکر نکردن رو. به عنوان یه یهودی، هانا اعتبارش رو بر سر تحقیقش درباره شر و ادعاش که چطور میشه ادمی رو محکوم کرد که فکر نمی کرده می گذاره. فیلم بیشتر از اینکه پیشینه تاریخی رو کنه رو مقاله جنجالی هانا متمرکز می شه و شخصیت زنی که می تونه  انقدر منطقی باشه که به هایدگر،استاد و عشقش، بگه چطور می تونی نبینی که آینده اینجا نیست؟  فیلم بیشتر از اینکه جواب بده سوال برمی انگیزه و شاید این نقطه قوتش محسوب بشه. وقتی از سینما بیرون اومدیم و بعد از یه بحث ۲ ساعته درباره شر، هر دوتامون به این نتیجه رسیدیم که تا اصل مقاله رو نخونیم و یه نگاه به حداقل مهمترین اتهام های ایخمن نندازیم، نمی تونیم درباره اش چیزی بگیم. فیلم  موفق شد ما رو مجبور کنه که کله مون رو به کار بندازیم. هانا آرنت واقعی شاید از ابن نظر از فیلم راضی باشه. 




اردک های متمدن!!





دیروز تو ایستگاه ترم دو تا اردک وایستاده بودن (احتمالا منتظر کاروان حمل و نقل عمومی!)! بارون می اومد به شدت و همه جا دریاچه شده بود! ولی دو تا اردک! فکر کن! دو تا اردک!!! 



Monday, 20 May 2013

Mental illness?





From:http://www.glasbergen.com/marriage-love-dating-relationship-cartoons/?nggpage=13


دیوید تننت! اما.م.ز.ما.ن!!

"...there comes a time, Timelord, when every lonely little boy must learn how to dance!"


صبر کن! صبر کن! صبر کن!  می دونم!  خیلی آشناست!

تکرار می کنم.

فایرفلای؟
نه! این باید انگلیسی باشه! این لحن و این مدل طنز آمریکایی
 نیست!

داری نزدیک می شه!
و


.
.
.
.
آخرش
Timelord 
رو که حذف کردم، می گذارم سر جاش و همه داد می زنن: داکتر هو!! و بحث درباره این ادامه پیدا می کنه که فقط استیون مافت می تونه متنی بنویسه که مادام دو پمپادور عاشق داکتر هو بشه و دوستان عقیده دارن که شما دیوید تننت رو بذار وسط، اصولا اگر عاشقش نشی باید بهت شک کرد. 



دیوید تننت هنوز از دید خیلی ها (مخصوصا ما) بهترین داکتر هو ممکنه که هم تونست غرابت شخصیت رو حفط کنه، هم یه خورده احساسات بهش تزریق کنه. عینک بامزه اش، طنز محشر و سرخوشی اش و بازیگوشی هاش که بماند.... یعنی هیچکی ار پس اون گفتن و نگفتن های آخر فصل ۲ برنمیومد و اون اشک آخر و تعجب محشرش وقتی یه عروس یهو!!! سر از سفینه اش در آورد؟


پ. ن. اومدم 
Timelord 
رو ترجمه کنم که مجبور نشم یه سطر پایین تر بنویسمش، دچار نقص فنی شدم: سرور زمان؟ زمان خان؟ به قول میشل انده استاد زمان؟ سالار ساعت؟ یعنی فکر کن!!!! دیوید تننت!امام زمان!!!!





مینا ۱۷۱



مینا نیست! از اونجایی که این جوجه وقتی قایم باشک بازی می کنه، بعد از اینکه ۳ بار صداش کنی، می پره بیرون و قاه قاه می خنده!  اگر طول بکشه و بیرون نیاد، باید نگران شد! بعد هم تو یه خونه قد غربیل (آخی! خاله پیرزن رو یادتونه؟) وقتی مینا پیدا نمی شه، باید نگران تر شد که تو کدوم سوراخی گیر کرده که صداش هم به آدم نمی رسه! خلاصه من نونصد بار صداش کردم و در حالیکه داشتم دیوونه می شدم که مرغ مردم گم شد یه صدای ضعیف مینا! به گوش رسید و پس از کمی کوشش و جستجو، مینا جان در طبقه آخر گنجه کشف شدن در حالیکه تو سیم سشوار گیر کرده بودن!! یعنی من یه روز یه کتاب چاپ می کنم اسمش رو هم می گذارم: مینای ما یا چطور در کمتر از ۵ دقیقه صاحبمان را دق بدهیم!!!

پ. ن. می خواستم بنویسم هم خونه، دیدم تکنیکلی (اصلا حسش نیست زبون رو عوض کنم! گیر ندین لطفا!) من تو قفس ایشون زندگی نمی کنم!



D'oh!!!



فکر کن دو ماه افتان و خیزان دنبال آپارتمان بگردی و بعد که جایی رو که دوست داری پیدا کنی، استاد جون  ای میل بزنه که سه شنبه همه بیاین خونه من دیدار با استاد جدید و بفهمی که آپارتمان استاد جون تو این شهر (استاد جون در حقیقت استاد دانشگاه شهر خودشونه. هفته ای دو سه روز اینجاست! (الان چقدر من توضیحم واضح بود!!!) دقیقا تو همون کوچه هست که تو آپارتمان پیدا کردی! یعنی اگر من این خونه رو گرفتم، آماده باشین برای خوندن آبروریزی های متعدد در برابر استاد جون! در خونه رو با یو. اس. بی. باز کردن احتمالا از جزیی ترین اتفاق هاییه که ممکنه بیفته!!

  !!پ. ن. بله! عنوان سیمپسنیه





Friday, 17 May 2013

The Arrow and the Song




I shot an arrow into the air,
It fell to earth, I knew not where;
For, so swiftly it flew, the sight
Could not follow it in its flight.

I breathed a song into the air,
It fell to earth, I knew not where;
For who has sight so keen and strong,
That it can follow the flight of song?

Long, long afterward, in an oak
I found the arrow, still unbroke;
And the song, from beginning to end,
I found again in the heart of a friend.
 
                                                   

                      Henry Wadsworth Longfellow 



تلخ....





From:http://voiceseducation.org/content/iran-and-cartoons-2009-election



اقای معلم جدید یا راهنمای حل کردن مشکلات دانش آموزان در کمتر از یک دقیقه!!





من فقط می دونم مرده!
کجاییه؟ 
نمی دونم. مذکره!
چند سالشه؟
نمی دونم. مذکره!
کی میاد؟ 
نمی دونم. مذکره!
اسمش چیه؟ 
نمی دونم. مذکره!
سال دیگه هم می مونه؟ 
بچه جان!!! من دیروز شنیدم این آقا هفته بعد میاد!! من الان فقط می دونم که  روی دی. ان. ای. ایشون، کروموزوم ایگرگ کدگذاری شده!!  برا هرگونه اطلاعات مضاعف! باید تا هفته دیگه صبر کنین!

سبسشن از اون ور کلاس می گه بچه ها فقط باید دنبال کسی بگردیم که کروموزوم ایگرگ داشته باشی؟  کسی به نظرتون می رسه؟ 



Bingo!!!!





به فرنک می گم اینجا خیلی تمیزتر از اینه که خونه یه پسر باشه. میگه من و خواهرم ضربدری شدیم. من بچه مرتبه از آب در اومدم! دوستم روز بعد همراه من میاد و اولین واکنشش اینه که اینجا خیلی تمیزه! می گم زیادی!! مشکوک همدیگه رو نگاه می کنیم. یه نگاه به فرنک می اندازیم و می پرسم اینجا رو تازه رنگ نکردی؟ قیافه اش کمی تا قسمتی صورتی می شه و من و دوستم با لبخندی پیروزمندانه های فایو!!!! و معمای حل شده رو از کله مون می اندازیم بیرون!! 






مینا ۱۷۰



جمله های مکشوفه!



الکی می گ مامانننننن!!!






وقاحت!!!!

تو این دو سال به عهدی که با خودم داشتم وفادار بودم که پریا قراره شاد باشه. فقط حرف های منو منتقل کنه و وارد هیچ بازی نشه. اما این نامه درجه حرارت خونم رو به دمای جوش آب تبدیل کرد. نامه اصلی تو وبلاگ خانم علی نژاد منتشر شده. برای راحتی دوستانی که از هزارتوی  کانال های آقایان می گذرند که بیان اینجا و اونایی که مطالب منو با ای میل می گیرن کپی نامه رو در ادامه می گذارم. شمایی که جز خوارج اید و نیازی به این جنغولک بازی ها ندارین برای یه کاسه اینترنت لطفا برای احترام هم که شده برید به وبلاگ خانم علی نژاد: 


Thursday, 16 May 2013

Somebody?





From: http://www.toonpool.com/cartoons/election%20somebody%20had%20to%20win_68180


خیلی عدم فقدان کمبود خلاقیت!





تو قسمت آخر بافی، وقتی اینجل می بینه که واقعا شوخی شوخی (منظور از شوخی شوخی همون چند تا 
apocalypse
مرگ جویس و تارا، شکنجه شدن اسپایک تو آفریقا برا پس گرفتن روحش، خاکستر شدن دروسیلا، نابینا شدن زندر و .....ایناست) دختره عاشق  یکی دیگه شد! رفت! متوسل می شه به بهانه ابلهانه همیشگی اش که تو اینو نمی شناسی و بافی می گه که اسپایک به خاطر من روحش رو پس گرفت، اینجل تو یکی از بامزه ترین جمله های بی تردید ویدن نوشت!!! می گه یه موقعی روح داشتن  
cool
 بود. حالا همه خون آشام ها می رن روحشون رو پس می گیرن!! (یه نشانه دیگه که اینجل هم نقش بامزه ای بود، دیوید بریانز کمبود استعداد داشت!

حالا ۴ سال پیش رنگ خاص داشتن کوول بود! این روزا طرف هنوز  اسمش رو رو برگه  ثبت نام جایگزینی اسمش ننوشته! (شما  قبول ندارین؟ همه فقط می خوان اسمش  رو روونه کنن که تکلیفشون قلمبه شده! در این مورد می توان با ادبیات اسمشی از اقای اسمش پرسید ایا به آب به منظور ریختن بر مناطق دچار سوختگی نیازمندید؟ آره؟ اون ممه رو لولو برد! (تازه مال آنجلینا جولی رو هم برد!!) بگم؟ بگم؟) رنگ سبز یشمی خال خال پشمی رو رنگ ستادش اعلام می کنه!!! 

مینا ۱۶۹



جمله های مکشوفه

مآانی! اون وخت  گبهه اون یکیو  قورت داد..برو مین مینا! گبهه برگشت اونو خورد!


پ. ن. جمله فوق همین جوری بیان شد! به گیرنده های خود گیر ندهید!


خود بسیار بسیار شیفته!!!




واقعا اسمش فکر کرده برا عشقش (اصلا کوتاه نمیام! اگه آمریکا بود تا حالا ته و توی رابطه عشقولانه اینا رو درآورده بودن!!) تبلیغ کرده که گفته من اونم! اون منه! ملت برا یارو قلب می ترکونن؟ یکی به ایشون بفهمونه که حداقل ۴ ساله همه دارن خودشون رو می کشن تو نباشی. می خوای تبلیغ کنی کافیه بگی این کاملا با من متفاوته! شاهکار!!!


 
پ. ن. یه بار در دانشگاه در دفاع  از یه دختره ( که به شدت چیرلیدری بود و من رسما با دیدنش می رفتم اون سر دانشگاه (دانشگاه ما خودش یه شهر بود!!) که روانم بیش این دچار ساییدگی نشه (بله! من انقدر فداکار می باشم! عنوانم پست رو خوندین؟) )به یه یاروهه (که خداییش تو زشتی و رفتار چرند اسمشی بود برا خودش و وسط دانشگاه گیر داد به طرف که تو از من خوشت میاد! برا همین نشستی وسط سالن جلوی چشم من!) گفتم اقای بیشعور محترم! شما اگه تو خوابگاهتون آینه ندارین تو دهاتتون حتما چشمه هست. برگشتین یه نگاه به خودتون بندازین! ایشون درسته ای. کیو. ش پایینه ولی عضو عصای سفید نیست که خب! (دفاع رو حال می کنین؟ یعنی آقا من اصلا این دختره رو قبول ندارم ولی شما خیلی بیشعوری!)تصور کنین اقای سلحشور به آنجلینا جولی بگه شما اصلا به خاطر من این جنجال رو درست کردی که بیای ایران دیدار با یار!!
پ. ن. بگذریم که جملهه کلاسیک شد و هی تکرار شد و من یه کارت عبور ناخواسته با احترام اضافه از گروه چیرلیدری دانشکده دریافت کردم و کلی هی خودم رو لعنت کردم که خب به تو چه آخه که از حیثیت خانم چیرلیدر دفاع می کنی؟ به اضافه مقادیری بدگویی و نفرت اضافه از آقای برادر بی ارزش بی ادب که این خداییش سبب آسودگی خیال بود. برا من مهمه وقتی از کسی بدم میاد، اونم حتما از من بدش بیاد! من هم برا خودم اصولی دارم خب! 


Wednesday, 15 May 2013

یک تولد خاص!


دوست سبز نازنین

امیدوارم امسال دنیا برات یه کیک تولد بزرگ باشه  پر از توت فرنگی و خامه وشیرینی و نور. تولدت مبارک دوستم


Friday, 10 May 2013

شعار هفته




و بر شما باد خواندن هایپرفیکشن حتی اگر تو قیف باشد! (منظور همون فیلتره!!)

                                                                                                                                پریا خاتون


من هفته ای یکبار می رم سراغ این. حرف نداره:   




Pre-adult





From:http://www.cartoonstock.com/directory/m/moms_and_daughters.asp




Children's Rhymes


By what sends
The white kids
I ain't sent:
I know I can't
Be President.
What don't bug
Them white kids
Sure bugs me:
We know everybody
Ain't free.

Lies written down
For white folks
Ain't for us a-tall:
Liberty And Justice;
Huh! For All!



                                                     Langston Hughes



پ. ن. لنگستن هیوز جان کجایی که ببینی که حداقل سیاهپوست ها تونستن پرزیدنت بشن. تا آزادی و عدالت برای همه  ولی هنوز راه مونده.....


:I






تازگی ها بعضی خبرا رو که می خونم می رم بالای صفحه اسم نویسنده رو نگاه می کنم که مطمئن شم مثلا کار آقای نبوی یا اقای  رضایی نیست و جدیه!!!



تکلیف زدگی!!



آقا اگر احساس تکلیف کردین، نپرین برین ثبت نام! تا ۱۰ بشمرین. یه نفس عمیق بکشین و فکر کنین کمی. ایشالا گربه است!!! این روزا هرکی تو عمرش تکلیف شبش رو هم ننوشته، مکلف شده به تکلیف! تقصیر این اسمشه که معیارهای سنجش رو از مدار صفر گذر داد!!!

پ. ن. خداییش بینامتنیت رو حال می کنین؟




Wednesday, 8 May 2013

AWWWW!!!





From:http://www.edweek.org/ew/articles/2006/04/26/33books.h25.html



:I





با یک عدد شاگرد پونزده ساله نشستیم تو کافه سینما که من رو الکس براش توضیح بدم که امتحان های بین المللی و اینا چه فرقی می کنن. بعد نونصد بار گلفروش های مختلف میان بهمون گل بفروشن! اونم گل سرخ پررنگ!! به اون طفلک هم می خوان قالب کنن!  (باز خدا پدرشون رو بیامرزه که وقتی می گی نمی خوام  مدل نیما فلاح تو ۷۷ بهت آویزون نمی شن و می رن اونجایی که خدا روزی شون رو حواله کرده!) یکی نیست بگه آخه پدر من! برادر من! من هرچقدر هم جوون تر از سنم نشون بدم. دیگه پونزده ساله که نشون نمی دم که آخه! منو انقدر cougar  می بینی یا این طفلک بیگناه چشم و گوش بسته رو یه playboy  درجه یک به حساب آوردی؟
حالا این کوئنتین رو بگو که برگشته به من می گه چرا انقدر میان سراغ ما؟ بعد من خلاف مذهبم سعی نکردم دنیای کودکانه بچه رو  منفجر کنم و درباره birds and bees براش توضیح بدم، متوسل شدم به lame ترین توجیه ممکن. برگشتم درباره نظام های  کاپیتالیستی و تاثیرات ان بر درامد قشر کم درامد توضیح می دم!!! قیافه بچه دیدنی بود!!!


پ. ن. من به اون می گم  lame ترین توجیه ممکن!! 





پ. پ. ن. جهت رفاه حال بسیار سوال پرسندگان!! این پسرای من رسما بالای ۱۸۵ هستن. تو این مملکت هم که ورزش از کرپ صبح واجب تره!! ماشاالله! ماشاالله به قد و بالا! یعنی ان الله احسن الخالقین!!! از  آن رو کلا آدم فکر می کنه بزرگترن! همین کوئنتین رو خودم ۱۸-۱۷ ساله تصور می کردم. کلی چشمام گرد شد وقتی گفت به زور پونزده سالش می شه. از اون ور خدا انگار می خواسته ثابت کنه که الله جمیل و یحب الجمال  (این پست رو الان می شه سر منبر خوند!!)  یعنی شما کیلین و تیمو و جاناتان و الیت و بقیه برادران رو ببینین می گین زک افرون و رابرت پتیسن و  تیلر لانتر کمی به جلو تردد نموده و در بوق خود بدمند!! یعنی خدا چرا تو ایران از این کارا نمی کنه معلوم نیست!!!