میگه مامانم رو دیدی تو کارگاه؟ میگم نه! ولی تو شورای کلاستون دیده بودمش. میگه ازم پرسید معلم زبانتون کیه و شمام نویسندگی خلاق دارین یا نه؟ مثل اینکه فقط یکی داره این کار رو می کنه. گفتم آره. معلم ماست و she’s awesome و قیافه اش معلومه که همه قصه رو گفته که همین جمله رو بگه. میگم ممنون. کیتلین. محبت داری. میگه Well, you are!
با اینکه سال هاست با سرسختی می گم من معلم نیستم و این کار رو فقط برا این قبول کردم که باید زندگی ام می گذشت، با اینکه واقعا ته دلم هیچوقت خودم رو معلم خوبی ندونستم، با اینکه می دونم دلیل اصلی موفقیتم اینه که بخش سرخوش نوجوانانه شخصیت منه که خیلی فعاله و به شدت با بچه هام همذات پنداری می کنه، نه اطلاعاتم! ، به شدت لذتبخشه وقتی می بینی بچه ها، حتی درس نخون هاشون از کلاس لذت می برن و به ضرب چماق نمیان سر کلاس! بچه ها صاف و ساده و حتی تا حدی بی رحمانه!!! نشونت می دن که خسته کننده ای یا سرگرم کننده و من این شانس رو داشتم که همیشه جز سرگرم کننده ها باشم! اگه به معلم بودنم اعتقاد داشتم می گفتم من معلم خوشبختی هستم!
No comments:
Post a Comment