عاشق دخترای زبون اصلیمم! یعنی صد رحمت به من! داشتم شوخی می کردم که جاناتان! این تکلیفت انجام نشه، مجازاتش بسیار شرم آورنده!!! خواهد بود. گفت مثلا؟ گفتم باید فکر کنم. مثلا یه روز تمام باید پیرهن بپوشی. گفت خیلی هم خوبه! سلینا گفت ما می تونیم مدلش رو انتخاب کنیم؟ گفتم حتما. من شادی هام رو قسمت می کنم و کلاس رفت رو هوا. از لباس جولیت با اون کرست های قرن شونزدهمی گفتن تا لباس گوشتی لیدی گاگا. ابعاد جاناتان طفلک به شدت مورد بررسی قرار گرفت و بحث کردن که چه جوری بوبز براش درست کنن. مقادیری فرورفتگی باید برجسته بشه، مقادیری برجستگی فرو بره. ویکتور هی تو صندلی اش پایین و پایین تر می رفت. پی. جی. یه دفه به شدت به خوندن رمانش علاقمند شد. کیو که پوستر آرامشه، نمی تونست آروم بشینه. سبسشن رو میزش ضرب گرفته بود. لوک سعی می کرد دخترا رو منصرف کنه و جاناتان صورتی، قرمز و در نهایت بنفش شد. یه کم که جو آروم شد و جاناتان هم دست از افتاب پرستی برداشت، پرسیدم جانی! این فصل رو تموم می کنی تا دوشنبه؟ نگام کرد که اجباریه؟ یه چرخش چشم و دخترا برای آرایشش فکری کردین؟
پ. ن. یه بار یکی بهم گفت you are syphilis to a male ego!!! الان که قیافه پسرا یادم میاد، انصاف می دم که یکی حق داشت و این به اون معنا نیست که من همین فردا یه بلای جدید سر پسرام نمیارم!
No comments:
Post a Comment