تیموته رو یادتونه؟ همون جیگر چشم آبیه که جمعه ها خون جای بارون .... نه! جمعه ها خون به جیگر من می کنه تا یه کلمه یاد بگیره! بعد انقدر لامصب خوشگله که آدم نمی تونه درست و حسابی دعواش کنه. (از مناقب رفیقمون همین بس که باباش عاصی شده بود، گفته بود این بار شیطنت کنی می برمت کلانتری، به جرم فحاشی و آبروبری (ای بابا! من امروز چمه؟) خلاصه ایشون این هفته غایب بودن و من داشتم از زندگانی لذت می بردم که بچه ها یاد یار رفته (رفیقمون تعطیلات نیویورک هستن! خدا نصیب شمام بکنه، ان شا الله!) افتادن و گفتن و گفتن تا اینکه اقلی تو مایه های بابا تو چقد پرتی! برگشته به من می گه این تیموته عاشق تو هست. تموم هفته منتظر جمعه است که بیای (احتمالا بچه منو با ولی عصر، ارواحنا فدا اشتباه گرفته!). کلی هم حالش گرفته می شه اگه یه هفته بهش توجه نکنی!!!
نتیجه اخلاقی: من واقعا امواجی متساعد می کنم که سگ ها و بچه های سوپر شیطون رو جذب می کنه! هی! مانیکا!
پ. ن. فکر کن او اون هیر و ویر این پولین با بدجنسی می گه cougar!!!
No comments:
Post a Comment