قضیه از داکتر هوریبل شروع شد و اون جمله معروف کپتن همر که
Hammer in my penis!
بعد تور اومد رو پرده با اون چکش عظیم و ما رسما هروقت بحث چکش تور پیش اومد، مسخره بازی درآوردیم و خندیدیم. بعد تو اروپاپارک تو هلوین، یک دسته خون آشام جیگر اسکیت رو یخ بازی کن!!! یک چکش دو برابر مال تور رو وسط رقص هاشون رو صحنه آوردن و ما رسما از خنده غش کردیم. خلاصه که چکش در ناخودآگاه جمعی ما عنصر ماندگاری شد. حتی پسرها هم وارد قضیه شدن و مسخره بازی ها و شوخی ها از دنیای دخترونه ما خارج شد!
جمعه داشتیم پرده دوم هملت رو می خوندیم اونجا که بازیگرها وارد می شن و یک پرده اجرا می کنن و چشم تون روز بد نبینه! رسیدیم به چکش سایکلون ها و من گفتم آخی جای اوا خالی! اگر بود چقدر سر این چکشه می خندید و ....... آخر زمان اتفاق افتاد!!! پرل مخالفتش رو با همرنمایی ما ها اعلام کرد و گفت خیلی ذهنتون همری شده!! فقط مشکلی که پیش اومد این بود که هر جمله ای می گفت با زمینه قبلی ما انقدر همرناک و دو پهلو می شد که کلاس بیشتر غش می کرد. مثلا من گفتم اصولا چکش اسلحه خنگولانه ای برای یک خداست و بین چکش تور و سپر کپتن امریکا، نمی شه تصمیم گرفت کدوم احمقانه تره؟ و پرل در کمال معصومیت گفت
I like his hammer!
انفجار!!
It IS special! It's huge!
انفجار!!
I didn't mean it that way!
انفجار!!
Oh God!
انفجار!! در این لحظه استفنی به کمک پرل اومد و خیلی همدلانه گفت به نظر من هم احمقانه نیست!
I have a hammer!
انفجار!!
من اعلام کردیم بسه! اصلا از این به بعد چکش در این کلاس ممنوعه!! پرل که تسلیم شده بود، خیلی جدی به مارتین گفت! چکش اینجا ممنوعه! برو بیرون! انفجار!
سبستین از اون ور گفت راست می که! برو بیرون و همه کلاس برگشت سمت سبستین که خودت چی؟ و اینگونه ما عقده حقارت چکشی
Inferior Hammer Complex, aka, IHC
رو کشف کردیم!! و شانس آوردیم زنگ خورد وگرنه نمی دونم به کجا می رسیدیم!! عصر تو سینما تیمو که تو یه کلاس دیگه است، از من پرسید حالا دیگه بحث های همری می کنین تو کلاس!!!
No comments:
Post a Comment