Tuesday, 30 December 2014

Once a Friendsaholic! Always a Friendsaholic!


یک 
خانوم محترم قهوه من رو می گذاره جلوی پولین و چایی اون رو می گذاره جلوی من! وقتی جای نوشیدنی ها رو عوض می کنیم و خیلی تصادفی کاملا در جهت عقربه های ساعت!!! من می گم عین ریچل! و اون داد می زنه من می خواستم بگم!!!


دو
وسط فیلم و پس از دیدن آقایی که سی ثانیه رو پرده بوده!!
Isn't that the guy who Phoebe and Monica dumped and fired on the same day? He got old!
دوست جان کمی صبر کرد و دفه بعد که آقای اومد رو پرده گفت
That's him!  The sous-chef! 


سه
امروز دم پخنتان  (بی خیال!) یه آقاهه رو دیدم که 
was spreading joy!
و جواب می شنوم  پرسیدی به چند زبون می تونه بگه کریسمس مبارک؟


چهار
مامان دوست جان می پرسه الکس آرایشگر خوبیه؟ دوست جان می گه عالیه! تازه 
he's gorgeous!
من می گم و فقط بیست و پنچ درصد این ایده تحسین آمیز به خاطر اینه که الکس کپی جوییه!! مامان دوست جان داد می زنه
OH. MY. GOD.
و هروقت این الکس بیچاره از جلوش رد می شه خنده اش می گیره که واااااایییییی! واقعا شبیه جویی هست ها!


پنج
فیلم بسیار خوبیه!! اما من جاهایی جلوی چشم هام رو گرفتم که
My eyes! My eyes!

شش
I'm stuck in ATM vestibule with Jill Goodacre!!!!!
هر وقت تو یک آدمی که دو تامون می شناسیم اون طرف ها باشه!!


هفت
وقتی استادان مربوطه زدن یکی مون رو له و لورده کردن!
And I’m not just saying this because I’m your friend, I’m sayin’ it ‘cause it’s the truth. You’re food is abysmal!

هشت
وقتی البر به یکی مون بیشتر از اون یکی توجه نشون داده!
I'm sorry! It was a one time thing! I was drunk and it was somebody else's unconscious!


نه
وقتی هی مجبور شدیم تو کافه یا کتابخونه یا هرجایی جامون رو تعییر بدیم
I feel like a nomad!

ده
در هر موقعیتی
Can it BE any longer?
Can it BE more boring?
Can she BE more stupid?

و البته که این داستان ادامه دارد!




No comments:

Post a Comment