حالم خوب نیست. می گم می خوام عصر برم روانی رو ببینم. ابیگیل می زنه زیر خنده و دفترش رو از من دور می کنه که
Down girl!
Love Actually!
می گم ناامیدتر از این حرف هام وگرنه در این مواقع می رم سراغ موزیکال ها، آوای موسیقی و مری پاپینز و آواز در باران. به اوا اس. ام. اس. می دم که میای روانی هیچکاک؟ مثل همیشه آماده است. اون وسط ها پیشنهاد می ده که قسمت جدید هابیت هم رو، پرده است ها! می گم نه به یک فیلم خون آلود انسانی نیاز دادم. نه از اون خون آلود بی منطق بامزه های کوئنتین تارانتینویی. خیلی متفکر می گه خون آلود و انسانی؟ این همه طبقه بندی ای هست برای خودش!
شب طرف های ۱۱ از سینما بیرون می آییم. نورمن بیتس یک بار دیگه ماریون کرین رو کشته! هنوز عاشق تیتراژ سول بس و موسیقی برنارد هرمن ام. هنوز عاشق چهره نورمن ام وقتی شخصیت اش کاملا با مادرش قاطی شده و دیگه نورمنی وجود نداره. هنوز فکر می کنم که آقای روانشناس زیادی حرف می زنه و لباس های مامان نورمن خیلی زشت اند. اما فیلم بعد این همه سال هنوز هیجان انگیزه. تامل زیباییه روی آدم هایی که نمی تونند از زیر سایه یک آدم قدرتمندتر خارج بشند. هنوز یه فیلم خون آلود انسانیه! نه مثل این فیلم های خون آلود بامزه تارانتینویی!
پ. ن. ۱ اوا فیلم رو ندیده بود و یک لحظه هایی رسما جا خورد. با اینکه جلوه های ویژه فیلم دیگه خیلی قدیمی اند!
پ. ن. ۲ یک تشکر جانانه از برنامه سینمانوستالژی اینجا که به من فرصت داده خیلی از فیلم های محشر سینما رو رو پرده بزرگ ببنیم! تو سینما دیدن این فیلم ها خیلی لذت بخشه!
پ. ن. ۳ یکی از بهترین خوانش های فرویدی تو این جمله نورمن خلاصه می شه.
A boy's best friend is his mother.
پ. ن. ۴ مدت هاست که به تئوری کتارسیس ارسطو ایمان آوردم. رو من که جواب می ده به هر حال!
پ. ن. ۵ وقتی اوا داشت بلیت می گرفت، خانومه پرسید چه فیلمی؟ سیکو؟ بعد که از گیشه دور شدیم، من پرسیدم فرانسه اش نمیشه پسیکوز؟ اوا نتیجه گرفت که اون احتمالا تلفظ انگلیسی خانومه بوده! بعد خیلی فیلسوف زبانشناسانه به این فکر کردیم که اینا که سی. ایچ. رو ش تلفظ می کنند که! نباید بگن پسیشوز؟ بعد که کلی خندیدیم، فکر کردیم بی خیال! از دوکتوق اوس که بهتره که!
No comments:
Post a Comment