Tuesday, 5 August 2014

700 pages of misery!




کی این متن ها رو انتخاب می کنه؟ آخه من ۷۰۰ صفحه بدبختی رو چطور به خورد بچه بدم؟ مگه من مری پاپینزم آخه؟ تازه این کتاب ها با یک کیلو شکر هم نمی ره پایین!! چه برسه به یک قاشق!!! هی زندگینامه آدم های میانسال می گذارن تو برنامه و من باید چه ژانگولری انجام بدم که بچه ها ترغیب شن، اینا رو بخوونن!! باز صد رحمت به پارسال!! مال امسال ۷۰۰ صفحه است!! ۷۰۰ صفحه دیوانگی و احساس گناه و دردسرهای میانسالی!!! مگر این بار خود کامبربچ و هیدلستن رو بیارم سر کلاس که بشه بچه ها رو تشویق کرد!! فیلم و تاتر جواب نمی ده!!!

پ. ن. ۱ در برابر غر غر های بیکران من، همکار جان فرمودن تو که خودت تو جلسه ها بودی! می خواستی نظر بدی!! این تربیت در کشور پدرسارانه تو هم همیشه باعث می شه در مقابل همه چیز سکوت کنی، بعد حرص بخوری!!   حالا نمی گه من تو همون جلسه کلی پیشنهادهای سازنده فن آوری دادم و هی همه گفتن بچه تو جوونی، حوصله داری ها!!

پ. ن. ۲


No comments:

Post a Comment