
تا بیداری ها و عکس یک ساعته!!تا پیتر پنی که بزرگ شده بود و یادش رفته بود که پیتر پنه!! تا پچ ادمز و صبح بخیر ویتنام!! وقتی تو مدرسه خانم داوت فایر با بچه ها می دیدیم، فکر می کردم از فیلم زده خواهم شد بعد از ۵ بار دیدن و نشد! هر بار جادوی بازی ویلیامز غرقم کرد!! توانایی شگفت انگیزش برای تبدیل کمدی به تراژدی در زیر یک ثانیه و استادی اش در به تصویر کشیدن رنگین کمانی از شخصیت هایی که همشون به شدت انسان بودن!! همون خاصیتی که تو هالیوود کمیاب شده!!
وقتی آخر فیلم، بعد از اینکه تو شوی تلویزیونی اش درباره طلاق صحبت کرده و به بچه ها اطمینان داده که گاهی پدر و مادر ها نمی تونن با هم بمونن، اما این به اون معنی نیست که بچه هاشون رو دیگه دوست ندارن، زن سابقش میاد تو استودیو و صداش می کنه، برمی گرده و زیر اون گریم غلیظ چنان احساسی تو چشماش هست که نمی تونی باهاش همدردی نکنی! هرچند تمام فیلم خندونده باشدت!!

Oh, Captain! My Captain!
و اون در حالیکه یکی از اون لبخند های قشنگش رو می زنه، سرش رو جوری تکون بده که یعنی به نتیجه کارش افتخار می کنه و با وقار کلاس رو ترک کنه!!
پ. ن. الان دیدم که مردم لوکیشن های خانم داوت فایر، میندی و مورک، نیمکت ویل هانتینگ خوب، ستاره رابین ویلیامز تو واک آو فیم و خونه خود ویلیامز و هر جایی که دستشون رسیده رو گل بارون کردن! ولی از همه قشنگ تر تابلوی لفتر کامپنی هست که اعلام می کنه آسوده بخواب، رابین! خدا رو بخندون!!
No comments:
Post a Comment