Sunday, 1 September 2013

پریای تعمید دهنده!!


شب آخر، یه شام رسمی بود. البته استیفن از قبل گفته بود که لباس رسمی و تاکسیدو توصیه می شه ولی اجباری نیست. در همون راستا، من که بعد از ۸ ساعت درس حوصله نداشتم برم لباس عوض کنم. اون وسط استاد نابغه استرالیایی (ایشون یا یک دست یا ده دست تی شرت و جین سیاه داشتن! نسل دوم-سوم ژاپنی-چینی-هنگ کنگی-ارینتال به هر حال! هم بودن و این یعنی موهای به شدت مشکی!! یعنی من این بشر رو می دیدم احساس کوررنگی می کردم از بس یه دست بود!) هم که کلاس آخر ما بودیم پرسید بچه ها! شما لباس عوض می کنین؟ اگر انقدر جدیه، من یه پیرهن آوردم که با تی شرت ام عوض کنم.  من گفتم من که عمرا برم لباس عوض کنم. به جاش ۱۰ دقیقه می خوابم و بله! درست حدس زدین. شب، من و استاد استرالیایی نابغه گمراه شده!! مثل الیورتویست و انی در مراسم اسکار بودیم!! طرف چقدر من رو نفرین کرده! بگذریم!!! شام از این شام ۵ قسمته جدی ها بود! کم و بیش ماهی!! و لئوناردو تو تایتنیک یادتونه سر میز؟ با اون همه کارد و قاشق؟ همون!! باز خدا این نویسنده آمریکایی ها رو رحمت کنه که راه حل رو کادوپیج به خواننده می دن! شما در چنین وضعیت بغرنجی از خارج به داخل از این چنگال-قاشق-کارد ها استفاده می کنین! معمولا هم سه تا گیلاس هست برای سه دور شراب با غذاهای اصلی و یک لیوان برای آب!!‌ این یعنی قاعدتا سگ ها و گربه ها رو میز دیسکو برپا می کنن!! حالا تصور کنین که دور سوم غذاست و میز پره و اون وسط من می خوام برای خودم آب بریزم و ...... بومب دست چپم  خورد به شراب ویرجینیا و همه شرابش ریخت رو دامنش! در حین جیغ و داد و شلوغ بازی ها و خنده های دوستان، من سعی کردم که بهش کمک کنم که رو میز رو تمیز کنه و بومب دست راستم خورد به گیلاس لبالب خودم و رو بلوز خودم، رومیزی سفید، دوست بنفش، یان طفلک، زمین و صندلی های چوبی ملغمه ای شد از قطره ها و لکه ها!! بچه ها به سرعت همه مایعات و شکستنی ها رو از جلوی دست من جمع کردن و از آن پس، هرکی هرچی ریخت، گفتن فدای سرت! از پریا که بدتر نیست!! آن شب من را به لقب پریای تعمید دهنده مفتخر نمودند!! خب واقعا هم من چند نفر رو با شراب غسل تعمید دادم!!!            ش



No comments:

Post a Comment