در کمال تاسف و تاثر، چند روز پیش برای یک پارسی زبان توضیح دادم که 'گور' در رباعی زیر دو تا معنی داره و کلا معنی شعر چیه. از اونجاییه بیت پایین یکی از آسون ترین ابیات زبان پارسیه، نه بیدل دهلویه و نه قطران سمرقندی، خیلی برام سنگین بود که یک پارسی زبان تحصیل کرده معنی اش رو نفهمه. چیزی که قضیه رو بدتر کرد این بود که همون هفته در کتاب مستطاب
Testament of Youth
[یکی از خسته کننده ترین کتاب هایی که تو عمرم خوندم. یعنی فیلم هفت سال در تبت رو دیدید که هفتاد سال طول می کشه تا تموم بشه؟ این کتاب معادل ادبی اش هست. کتاب خوبیه اما تموم نمیشه که نمیشه]
نویسنده محترم، خانم ورا بریتن، در اشاره به سربازان از دست رفته جنگ جهانی اول، به بیت اول همین رباعی اشاره کرده بود که در کمال شگفتی واژه به واژه ترجمه شده بود. یعنی برای اولین بار فیتزجرالد عزیز، تنها تغییری که در شعر داده بود تبدیل 'روباه' به 'شیر' بود که خیلی ازش بعیده. کلا اگر بتونید یک مصراع دیگه این جوری تو ترجمه فیتزجرالد پیدا کنید.
آن قصر که جمشید در او جام گرفت
.آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت
بهرام که گور می گرفتی همه عمر،
دیدی که چگونه گور، بهرام گرفت؟
در همون راستا، این هفته یکی در کمال تعجب از من پرسید مگه سعدی غزل هم داره؟ نه! سعدی با نثر نوشتن، شاعر شده! باز در همون راستا، مسوول محترم کتابخونه مون، ماه پیش در به در دنبال من می گشت که بهش کتاب های تازه پارسی معرفی کنم چون منطق الطیر عطار رو خونده بود و عاشقش شده بود و کلی درباره سیمرغ سوال داشت. وقتی فهمید معنی لفظی سیمرغ ، سی مرغ هست و داستان بر همین اساسه ، انقدر درباره خوند و پرسید و برا من ای میل زد که من کم آوردم. هیچی! یعنی هموطنان خیلی باعث می شن دل آدم بگیره!
پس نوشت خداییش کی منطق الطیر رو ترجمه کرده همایش پرندگان؟
No comments:
Post a Comment