Monday, 28 January 2013

سانفرانسیسکو در اروپا




یعنی فکر کن صب کله سحر داری از پله می ری بالا و به این کیو می گی بیبر!! چرا شما سر کلاس نیستین؟ بعد پسره ورپریده زل می زنه تو چشات می گه (معلومه من کیو رو دوست دارم، نه؟) ما الان شما نداریم، sex education داریم. (ساختار گرامری جمله رو دارین؟ بچه جای منو با چه کلمه ای عوض کرده!). بعد شما که از خوشحالی که یک ساعتتون آزاد شده تصمیم گرفتین یه پوست تازه بخرین و دارین فکر می کنین الان فصل حراج هاست و کجا می شه یه پوست نو مرغوب خرید، می رین سمت دفتر که از صحت خبر مطلع بشین. یه ضرب المثل چینی می گه خبرهای دانش آموزی هر چقد هم که دانش آموز رو دوست داشته باشین مثل خبرهای روزنامه کیهانه! بعد از دفتر به شما اطلاع می دن که این نوگلان ۱۶ ساله باید برن اون ساختمون، شما هم باید همراهی شون کنین و باهاشون بشینین. مخصوصا که ممکنه بین معلم فرانسویی که انگلیسی حرف می زنه و بچه آمریکایی- انگلیسی ای که فرانسه حرف می زنه، نقص فهمی پیش بیاد و چند تا نوزاد این وسط یهو مجبور شن به دنیا بیان. به شانستون لعنت می فرستین و زیر لبی از خودتون می پرسین به من چه خب؟ اصلا این بود آرمان های ما؟ و می رین سراغ بچه ها که راه بیفتین. به نظر میاد من baby sitter تونم.  حالا اینکه شما درباره مسایل سانفرانسیسکویی کلاس دارین و هنوز به baby sitter هم نیاز دارین، خودش مساله جذابیه. اون وسط به یکی که می گه you look frustrated, maybe... می گین don't you dare finish that sentence و با یک سری بچه لپ گلی می رید به اون ساختمون. خدا رو شکر ناظم محترم هم اون وسط سر می رسه و از برنامه امروز خبر نداره و سعادت پیدا می کنین که توضیح بدین داریم برای امر خیر می ریم اون یکی ساختمون. 
یکی از بامزگی های این کلاس من هم اینه که به شکلی بسیار مسلمانانه به ازای هر پسر ۴ دختر تو کلاس هست. بعد این پسرا انقدر احساس ناامنی می کنن که یک کولونی تشکیل می دن در ردیف پشتی. معلمشون درسش رو شروع می کنه و این جونورهای من می خندن کلی! معلمه طفلک چند بار تکرار می کنه که قضیه چیه و سوال دارین؟ و من انگلیسی می فهمم ها و آخرش من یه فکر بکر به ذهنم می رسه و می رم به پسرام می گم از الان هرکی بخنده می شونمش بین ۲ تا دختر و سکوت برقرار می شه بالاخره!
خلاصه اینکه آقا ما مستفیض شدیم که به یه زبون جدید کلی چیزای بارنکلی بشنویم. البته درسشون ۲ ساعته بود و من فقط ساعت اول رو بودم. بنابراین فقط درباره ساعت اول می تونم حرف بزنم. اول که از کلاس های ما به مراتب بهتره. در این که شکی نیست! (بنده سعادت داشتم که تو دانشگاه از کلاس تنظیم اخراج بشم  و مدل بارت نونصد بار رو تخته بنویسم که من تنظیم را جدی می گیرم. دیگر سر کلاس نمایشنامه نمی خوانم! این درس مسخره نمی باشد!!). یه آناتومی کلی برای بچه ها توضیح می دن و اینکه چه اتفاقی می افته که لک لک ها و پریای چمنزار دست به کار می شن. یک سری آدرس به بچه ها می دن که می تونن همه اطلاعات و لوازم جانبی رو رایگان دریافت کنن. از همون اول به همه می گن که گاهی هیچ کدوم از پیشگیری ها جواب نمی ده و اگر این اتفاق افتاد شما می تونین خودتون یا همراه مشاور مدرسه برای سقط جنین به بیمارستان فلان برین. سقط جنین دارویی هست و تا ۳ ماه اینجا مجازه، بنابراین باید زود تصمیم بگیرین. اگر نخواین، والدینتون رو باخبر نمی کنیم ولی تجربه نشون داده که والدین از اونی که شما فکر می کنین منعطف ترند و بهتره که بهشون بگین (منظورشون والدین اینجایی بود! شما به خودت نگیر!). برای سقط جنین، باید همراه داشته باشین و یک روز تو بیمارستان بمونین. اگر دوست پسرتون همسن خودتون هست خطری تهدیدش نمی کنه ولی اگر یه دختر زیر ۱۶ ساله (اینجا زیر ۱۶ سال minor حساب میشه!) بچه یه مرد ۲۸ ساله رو حمل کنه، این یه کیس سواستفاده جنسیه و مقامات قضایی رو باید خبر کرد و... خلاصه بهتره که مواظب باشین که چنین اتفاقی نیفته جون با اینکه مساله قابل حله از نظر روانی کنار اومدن باهاش سخته. با همه اینا اگر اتفاق افتاد شما هیچ تقصیری ندارین و این قضیه نباید روی زندگی تون تاثیر بگذاره. می بینین چقدر دیدگاهشون شبیه ماست که عقیده داریم تجاوز شونده غلط کرده که متجاوز متحرک شده، باید هم شلاقش زد هم به عقد متجاوز درش آورد تا اس لام به خطر نیفته!

نکات جذاب جانبی
من بعد از یک ساعت پاشدم برم سر کلاس بعدی ام، بعد این لورا با یه قیافه ای که انگار وردومورت داره بهشون درس می ده بدون صدا التماس می کنه نرو! بمون! ما رو اینجا نگذار! غلط نکنم بچه ترسیده بوده که ساعت دوم عملی باشه! 
در کمال بدجنسی یه جاهایی برگشتم زل زدم تو چشم پسرام و باعث شدم از قرمز ملایم به بادمجونی تیره تبدیل شن!
برخلاف اونی که به خورد ما دادند، چنین مسائلی نادره! دوست من می گفت تو دبیرستان ما یکی حامله شد! فکر کن! آدم فکر می کنه تو دبیرستان بالای شهر، وسط بچه های خانواده های تحصیلکرده با این مسائل رو به رو نمیشه! اتفاقا اروپایی ها دید مثبتی به قضیه ندارن. اما اگر اتفاق افتاد دختره (اونم فقط دختره رو!!) دار نمی زنن! راه حل براش پیدا می کنن!
من در کمال نامردی تو کلاس بعد از ظهر به پی. جی. گفتم چرا گوش نمی دی؟ بحث من به اندازه صب  جذاب نیست؟ صب کلی ساکت بودین همه! بعد اونم از من نامرد تر برگشته می گه هفته پیش که بحث جذاب بود!! (بحث هفته پیش بماند برای بعد! همین قدر بدونین که داشتیم درباره To Kill A Mocking Bird و تبعیض نژادی بحث می کردیم، یه دفه دیدیم وسط سانفرانسیکو وایسادیم! کمی تا قسمتی هم تقصیر همین پی. جی. بلا بود!) گوش می کردیم کلی!
یه بحث اساسی مردافکن هم با پسرا داشتیم که گفتن اصلا به ما مربوط نبود، منم راست برگشتم گفتن شما اگر چنین شاهکاری ازتون سر زد، حداقلش اینه که دختره رو تا بیمارستان همراهی کنین! آدرس بیمارستان رو هم امروز بهتون دادن! Burn!!! خیلی هم مربوطه!!
اما واقعا من از مسوولان خواهش می کنم که منو با بچه ها نفرستن! انگار یه دیوونه رو بفرستی تو دیوونه خونه، نبض بقیه رو بگیره! خودم از همه غیرقابل کنترل ترم!!

No comments:

Post a Comment