Monday, 13 April 2015

God's gift to womankind!!!!!!


در زندگی لحظاتی هست که آدم می خواد از دست هموطنان، خودش رو هاراگیری کنه!!!! یعنی یک ایرانی در یک کنفرانس و شما می تونین مطمئن باشین که حداقل یک بار ملت چپ چپ نگاهش می کنند و شما حرص می خورین!! اینا همه اش تو یک روز اتفاق افتاده!!

آقای ایرانی محترم احتمالا اسم سوپر ایرانی من رو تو برنامه دیده و حدس زده که باید ایرانی باشم!!
However!
از قیافه تشخیص نداده (بله! در زندگی لحظاتی هست که آدم فکر می کنه چرا من یه اسم عربی اصیل ندارم) و راه افتاده از همه دخترهای مومشکی جلسه پرسیده که شما ایرانی هستید؟ یعنی قیافه بچه ها دیدنی بود وقتی به هم می گفتن
There's something wrong with that guy!

در این جهاد اکبر، هموطن عزیز احتمالا چشمش دوست بنفش رو گرفته!!! بعد چه جوری نشون می ده؟  برمی داره احمقانه ترین سوال ممکن که کل ارائه طرف رو زیر سوال می بره رو می پرسه  و برای اینکه بحث رو ادامه بده با جواب ایشون قانع نمی شه!! وقتی دوست بنفش حسابی جوش آورد و من دیدم الانه که وسط جلسه یک علامت راس واقعی  به طرف نشون بده، پریدم وسط که آقا جان! اینه که شما می گه به این دلیل غلطه!! خفه شو لطفا!!! و انقدر نرو همه حساس شده بود که استادها پریدن وسط که راست می گه دیگه!! تو که کتاب رو نخوندی نمی تونی درباره تحلیل این خانم نظر بدی!! بعد هم همه گرسنه اند!!! بس کن!!! بعد تازه وارد که از اون دخترایرانی مدرن هاست که سنت رو نمی تونه بگذاره کنار!! (یعنی این بشر هنوز وقتی بهش می گی!! بابا! از فلانی  و دوستاش خوشت نمیاد!!! وقتی زنگ می زنه که بیا بریم شهر بغلی، بگو وقت ندارم. می گه نننننننننهههههه! زشته!!!!!!) به دوست بنفش اعلام کرد که این از تو خوشش اومده و جواب شنید
What's wrong with these men? The one in our department is super creepy too!

بعد وقت ناهار (اینو دروغ نگم تو اکثر آقایان دیدم!) آقا تشریف می برن، می شینن سر میز اساتید و تا جای ممکن افاضات می فرمایند!! به قول تازه وارد کم مونده بود با همه استادها سلفی بگیره!!

در جلسه دوم،  وسط سخنرانی یکی در سالن باز می شه و یک خانم سانتی مانتال کفش ده سانتی تلق و تلق به سمت صندلی ها می رند و تمرکز سخنران رو نیست و نابود می کنند. تازه وارد یواشکی به من می گه این هم ایرانیه. می گم نه بابا!!‌ترک ها و عرب ها هم همین جوری لباس می پوشند. می گه نه بابا!! تو کنفرانس قبلی دیدمش. ایرانیه!!

بالاخره نوبت آقای محترم می شه و ایشون شروع می کنن و پانزده دقیقه تمام با غلط های گرامری ناهنجار (لهجه خب زیاد دست آدم نیست!!) می گن که در این سخنرانی می خوان چی بگن!!! بعد از ۵ دقیقه همه سالن هی دارن به همدیگه و ساعتشون نگاه می کنن و با عذاب به آقای گوش می دن که نه می تونه موضوعش رو توضیح بده!! نه می گه این موضوع رو می خواد رو چه کتاب یا فیلمی پیاده کنه و نه می تونه از واژه ها درست استفاده کنه  و نه می تونه حتی یک منبع برای تحقیقش اعلام کنه!! دوست بنفش جیغ اس. ام. اس. می ده که 
Could I be any happier?
اس. ام. اس. اش رو فوری می خونم چون داره نامحترمانه ترین کار ممکن در یک کنفرانس رو انجام می دم و بازی می کنم!!‌تا حالا به خودم اجازه چنین کاری نداده بودم ولی انقدر از دست آقای مردک عصبانی ام و احساس می کنم وقتم تلف شده که کمترین اهمیتی به اخلاقیات نمی دم!!!
بالاخره سخنرانی آقاهه تموم می شه و برای یک دقیقه همه سکوت می کنند! یعنی هیچکس سوالی نداره!! بعد استادها شروع می کنن که تو نمی تونی بدون هیچ مرجعی درباره جنگ داخلی آمریکا چنین نظری بدی!!! تو باید این مفهوم رو تعریف کنی و به دیدگاه خودت نزدیکش کنی!‌صرفا معنای واژه نامه ای اش کافی نیست!! بهتر بود برای ارائه ات حداقل سرتیتر می نوشتی و عده هم اصلا ترجیح می دن درباره چنین پروژه درب و داغونی حرف نزنن!! بعد  آقای یارو با اعتماد به نفس همه این سوال ها رو جواب می ده دقیقا!!! دقیقا!! انگار که خودش همه این ها رو می دونسته!! (در چنین مواقعی در فرهنگ عامه می گن یه خشت هم درش بگذار!!) به دوست بنفش جیغ می کم
Is he for real?
سر تکون می ده!!! 

بعد از آقاهه هنوز یک سخنرانی هست!! اما آقاهه بلند می شه و اتاق رو ترک می کنه و البته برنمی گرده!! نه احترامی!!‌نه ملاحظه ای!!!

پرانتز
وقت قهوه که ما تصمیم داریم جیم شیم. امیلی می گه می شه یه چیزی ازت بپرسم؟ بهت برنمی خوره؟ می گم بگو. می گه درباره اصغر چی فکر می کنی؟ اصغر یا به زبان خودم آقای یارو، یکی از کنه های گروه ماست!! همیشه هم دارن از دستش در می رن چون خودش رو وسط هر گروهی جا می کنه و درباره همه چیز نظر می ده! بعد وسط یک گروه سی نفری ، وقتی به یه ایرانی برسه بلند بلند باهات فارسی حرف می زنه و می خنده و همزمان بقیه رو نگاه می کنه که هه هه شما نمی فهمین!! من یه بار در کمال انفجار شروع کردم همه چرندیاتش رو به فرانسه جواب دادم و دست از سرم برداشت!!‌اما تازه وارد به عنوان یک دختر نجیب ماخود به حیای ایرانی هنوز نتونسته حال این بشر رو جا بیاره و به جاش هروقت ایشون بالاخره راشون رو می کشن می رن، یک ساعت از گروه بابت بی شعوری آقای یارو معذرت می خواد!! از اون ور، انقدر قیافه اش شبیه برادرانی هست که سعی می کنن تو یه گروه متفاوت نفوذ کنند و انقدر قراردادش با دانشگاه عجیب هست (خارجی ها نمی تونن قرارداد داشته باشن!!‌مخصوصا که هنری هم نداشته باشند!!) که من بهش شک دارم!! خلاصه، من بعد کمی مکث به امیلی گفتم من هیچ رفتار خاصی ازش ندیدم ولی شخصا ازش خوشم نمیاد و یک دفه سر درددل امیلی باز شد که این هیچ کاری بلد نیست. هی کارهاش عقب می افته و آخرش می افته گردن ما و بعد جوری رفتار می کنه که انگار وظیفه ماست براش کار انجام بدیم! بعد هم این چرا انقدر به آدم دست می زنه؟ چرا حد خودش رو حفظ نمی کنه!!‌این رو تازه وارد هم به من گفته بود و اضافه کرده بود که این مگه زن نداره و در جواب من که این زن داره و انقدر تو دخترا می چرخه؟ اذعان داشته بود که اون دختره که تو اون کنفرانسه بود و روسری سرش بود، زنشه!!!  دوست سنگالی هم از همین شاکی بود که تو ایران، آقایان خیلی احساس صمیمیت می کردن و در برابر اعتراضش گفته بودن شما خارجی ها که براتون مهم نیست! و دوست سنگالی  آقای بیشعور مربوطه رو رو طناب پهن کرده بود!!! مخصوصا که دوست سنگالی هم فارسی اش خوبه، هم فرهنگ رو می شناسه و هم مسلمونه!! خلاصه اینکه آقای یارو یکبار هم تازه وارد رو امر به معروف کرده که چرا بهت شراب تعارف کردن، برداشتی؟ و تازه وارد وقتی می خواد تو یه کنفرانسی که این یارو هست شرکت کنه، چنان لباس های محافظی می پوشه که بیا و ببین!!‌ می گه از نگاه این یارو بدم میاد!!

خلاصه در حال افتخار به هموطن مربوطه و توانایی شون در ذله کردن اعضای دپارتمان بودیم و می رفتیم به سمت قطار که دیدیم آقای سخنران چرند داره میاد!! حالا ایشون یک ساعت بود که از جلسه خارج شده بود. چرا اونجا بود نمی دونم!! بچه ها جیغشون دراومد و گرد وایستادن که این از هیچ وری نتونه بیاد تو!! بعد ایشون اومد پشت سر ما ایستاد و من رو خطاب قرار داد و مسلما من نمی تونستم خودم رو به هلن کلری بزنم. سلام و اینا و از کجا می آید؟ جواب یک کلمه!! دوست بنفش جیغ پشتش رو کرده به آقا و تازه وارد چنان به سمت مخالف چرخیده که کم مونده بیفته رو ریل!!  اگر فکر می کنید آقا به روی خودش میاره، در جهل مرکب هستید!! شهرتون به اینجا دوره؟ نه!  ایرانی هستید؟ بله و تازه وارد من رو مخاطب قرار می ده درباره مثلا پارکت آشپزخونه و من می چرخم طرفش و اقا دوباره بیرون می مونه و دوست بنفش وارد بحث می شه و یک دفه صدای اقا به گوش می رسه که  من در سخنرانی تون بودم. یک لحظه مغز من قاطی می کنه که داره درباره کدوم سخنرانی حرف می زنه! من هم تو همون سخنرانی بودم خب و تازه سوال چرند شما رو هم جواب دادم!!‌ شاید سخنرانی پارسال رو می گه! می گم صبح؟ می گه آره! می گم آها! و قطار میاد!! دوست بنفش جیغ با سرعت نور به سمت ته قطار حرکت می کنه و جایی وای می ایسته که آقاهه نتونه بیاد!! و دوباره جمله صبحش رو تکرار می کنه
What's wrong with the guy? It's pathetic!!!
و می گه نگاه کن!! حالا دختر بغل دستش رو به حرف گرفته. برمی گردم و یک دختر بور فرانسوی خودش رو به سمت پنجره کشیده و داره با بی میلی تمام به گفتگوی پرشور آقاهه گوش می ده!!
تو راه برگشت هی صحبت به این آقاهه و رفتار عجیبش برمی گرده. دوست بنفش جیغ می گه کم مونده بود یه بنر دستمون بگیریم که آقا جان برو اون ور!! مرسی اعتماد به نفس!! انگار فکر می کرد ما باید از خدامون هم باشه که این داره باهامون افتخارمی ده!! می گم
Iranian men think they are God's gift to womankind!
می گه ترک ها هم خیلی تفاوتی ندارند. اما حداقل تو محیط دانشگاهی کمی شعور به خرج می دن!!‌اصلا تا وقتی بهت معرفی نشده باشند، نمیان حرف بزنن!!‌ این چرا اینجوری می کرد؟ تازه وارد می گه اگر تونستی برای این سوال جواب پیدا کنی، به من هم خبر بده!!!

همه این ها به کنار، چند روز بعد که یاد قضیه می افتم دلم هم برای یارو می سوزه!! محیط دانشگاه یا غیر دانشگاه!!‌کجای برای ایرانی ها مخصوصا از پس زمینه مذهبی داشته باشن، آموزش آداب معاشرت فراهم هست؟ مگه تو دانشگاه خودم نبود که نه تنها آقایان بلکه خانم ها هم انواع کارهای غریب رو انجام می دادن؟ اون اوایل صبح ها وقتی می رفتم دانشگاه به همکلاسی هایی که می دیدم سلام می کردم. بعد دیدم یک گروه (شما بخوون همه!!) قضیه  به این سادگی رو چراغ سبز به حساب آوردن و اعلام کردن من بهشون نظر دارم!!‌خانم ها هم در این میان بیکار ننشستن و اعلام نمودن که رفتار من نجیب نیست و تو حیاط دویدم و تو سالن خندیدم و معلومه که ریگی به کفشم هست. این مساله بعدا در رابطه با استادها شدت گرفت و انقدر شایعات جذاب پشت سرم در اومد که نمی دونستم عصبانی بشم یا بخندم!!‌ نتیجه این شد که من تا جای ممکن با کسی حرف نمی زدم و وارد گروهشون نمی شدم! اما سال سوم و چهارم بالاخره هم یاد گرفتن که سلام کردن یا بحث کردن تو کلاس به معنای اینکه طرف عاشق شماست، نیست!! لطفا جو نگیردتون!! خیلی ها هم در جهل مرکبشان ابد الدهر ماندند!! اما به هر حال، نتیجه این کنده شدن از  آداب اجتماعی رو می شه به وضوح دید و آرزو کرد که کاش به جای شونصد واحد اخل اق و انق لاب و خان واده، یک واحد برخورد اجتماعی تدریس می شد!!!











No comments:

Post a Comment