Thursday, 31 December 2015

Happy New Year!




Good night! Farewell! Auf wiedersehen! Adieu!


اتوبوس کلی دیر می کنه!!  به جای یک ربع، یک ساعت تو راهیم.  دم مرز پلیس میاد بالا و کیف ها و کارت شناسایی ها رو کنترل می کنه ...... و من با خیال راحت. گوشی بر گوش. کتاب در دست!! دارم به صدای رویایی جولی اندروز گوش می دم و مایا انجلو می خونم!! پیاده می شم که اون ور تر سوار ترم بشم که می بینم اتوبوس دومی پشت سر ماست و فکر می کنم واقعا؟ انقدر طول کشیده بود؟ و تازه نگاهم می افته به ماشین آتش نشانی پشت اتوبوس. با دقت که نگاه می کنم اتوبوسی که ازش پیاده شدم پر از گارد ویژه است.  حتی چند نفر رو هم نگه داشتن!! خنده ام می گیره که اگر واقعا اتوبوس منفجر شده بود، من احتمالا تا وقتی کتاب و موسیقی ام تموم نمی شد و ملت رو سوار ابر بغلی نمی دیدم، نمی فهمیدم چی شده!! احتمالا دسته جمعی به سمت نور می رفتیم و من عینک آفتابی می زدم که مزاحم کتاب خوندنم نشه و دم  اون دروازه ابریه دربان ریش سفید دم بهشت رو  از شدت ناآگاهی!!! دق می دادم!!


پ. ن.  عنوان معلومه دیگه!! من به خودم آلبوم کامل آوای موسیقی و مری پاپینز رو هدیه دادم!! این روزا یا دارم میخوونم 
Doe! A dear! A female dear!
Ray! A drop of golden sun!
یا
Let's go fly a kite!
Up to the highest hight!

و رنگین کمونه که آسمون ابری یخ بسته رو تزیین می کنه!!








Wednesday, 30 December 2015

تقویم ته نشین!

خیلی جدی می رم یه بلوز سیاه می پوشم. دقت نمی کنم چرا!! من که از سیاه بدم میاد! حالم خوب نیست!!  می گذره!! امروز دارم یه خبر فارسی می خونم که نگام می افته با تاریخ و می فهمم دو روز پیش چه روزی بوده !!  ناخودآگاه  عزیز بسیار فعال تر از اونیه که فکر می کردم!!


خیلی بسیارزیاد استعاری!!


برام نوشته باز کردن یک فایل تازه مثل حامگی هست!!‌می تونی تا تهش بری. می تونی بچه رو بندازی. می تونی بدیش برای فرزندخواندگی!! ولی وجودش رو نمی تونی ندیده بگیری!!! نگاهش می کنم و فایل رو پاک می کنم و یکی دیگه باز می کنم!! می گم استعاره تون ایراد داشت!!  می گه تو اصلا همیشه عادت داشتی صورت مساله رو پاک کنی!!!




آشفتگی های چند همسری!!

می گم یه مدت گذشته. اینا هم خیلی شادمان بودند. نمی دونستم تسلیت بگم یا نه. می گه از کجا می دونی مامان خواهرشون، مامان اینا هم بوده؟ راست می گه!! در راستای ما خیلی کوول ایم هیچوقت نپرسیدم کدومشون تنی اند، کدومشون ناتنی!!

پ. ن. نیمساعت هم بعدش خندیدیم که اینا که چند تا زن دارن، انگار یکی برای روز مبادا نگه داشتن!! حالا این یکی فوت شد، چه باک؟ یکی دیگه داریم!! خدایا توبه!!

Monday, 28 December 2015

This stupid auto-correct!!!


این تصحیح خودسر (نخیرم!! اسمش همینه!!! حالا خیلی اعتراض دارین می گیم تصحیح سر خود!!) برداشته 
Puisse qu'elle repose en paix!
رو تبدیل کرده به
pussy quell  repose en paid!!!!
یعنی عملا به جای اینکه فوت مادر طرف رو بهش تسلیت بگی، به متوفی و فرزندش توهین کنی!!! تازگی ها اتوکورکتوفوبیا گرفتم. نونصد بار یک پیام رو چک می کنم مبادا با این تصحیح خودسر به یک چیز هشت الهفت چرند تبدیل شده باشه!!


Sunday, 27 December 2015

A certain amount!!!


داشتم وسط راهرو قبل از کلاس با اوا حرف یک ویدیویی که براش فرستاده بودم رو می زدم و از اونجایی من بودم و اوا بود، صدامون رو سرمون بود و داشتیم با حرارت تعریف می کردیم که کجاهاش جذاب بود. داشتم  می گفتم عاشق اونم که ،،،، که بچه های کلاس بعدی رسیدن و از اونجایی که ما حد و مرز معلم شاگردی نداریم که!!!! دورمون جمع شدن و مارتی جمله من رو کامل کرد که من؟ اهمیت ندادم و دوباره پرسید ته اون جمله اسم من نمیاد؟ گفتم پسر جان!! من تو  رو یه مقدار خاص دوست دارم!! نه بیشتر و نه کمتر!! و اصولا برای بیان کمیتی یک مقدار خاص از فعل
love
استفاده نمی کنم!!! از رو نرفت که 
You love  me!!
و بقیه ادامه دادن که 
He is right!! You love us! You can't deny it!!
که اوا اون وسط پرید که 
Well, she loves freaks!
ارلا بدون کمترین  مشکلی اضافه کرد
and geeks!
استفنی ادامه داد
and  nerds!
و مارتین ارشمیدس وار اعلام کرد
that means me!!!
و انفجار!!!




Thursday, 24 December 2015

از نشانه های پیر شدن و بلوغ عقلی!!

روزگاری  (در کمال شرمندگی!!) می گفتم من نمی فهمم چرا ادبیات انگلیسی دست از سر شکسپیر بر نمی داره؟ این همه نمایش نامه نویس محشر!!! این روزا وقتی کسی می خواد به من کادو بده و هیچی به نظرش نمی رسه حتما به ویلیام خان سری می زنه!!!



Wednesday, 23 December 2015

Whiplash



Director
Damian Ghazelle


Starring
Miles Teller
J. K. Simmons

1h47, 2014

یک فیلم عالی درباره یک درامر جاز و معلمی!! اسکار واقعا حق جی. کی. سیمونز هست. 

یکی از باورپذیرترین فیلم های معاصر که همه چیز سر جای خودشه و بدون هیچ ستاره یا عملیات ژانگولری داستانش رو تعریف می کنه!!  تازه یکی از بهترین تدوین ها و کارگردانی های چند سال اخیر رو هم داره!! فیلمنامه که جای خود دارد!




Macbeth


Director
Justin Kurzel

Staring
Michael Fassbender
Marion Cotillard 

1h53 min. 2015

ما کلی با ذوق برای دیدن فیلم رفتیم و ناامید شدیم. از یک سو فیلم یک شعر سینمایی هست انقدر خوشگله و از سوی دیگر، یکی از پرانرژی ترین نمایشنامه های تاریخ ادبیات تبدیل یک فیلم با ریتم کیارستمی شده!! وقتی اومدیم بیرون هیچکس باور نمی کرد که فیلم دو ساعته بوده. همه می گفتن حس کردن سه ساعت یا بیشتر تو سینما بودن!!

خلاصه اینکه فیلم تونسته به بعضی چالش های نمایش، واکنش نشون بده!! مثلا مکبث و زنش در آغاز فیلم بچه شون رو از دست می دن!! یا لیدی مکبث با دیدن مکبث که به یک خانواده با بچه های کوچیک رو به آتیش می کشه، قاطی می کنه!! یا حتی جادوگرها، سه زن در دوره های متفاوت نوجوانی، جوانی و میانسالی اند!! اما آدم هایی که می رند سینما شکسپیر ببینند، می خوان شکسپیر ببینند و فیلم سینما رو به زبان فاخر شکسپیری ترجیح می ده!! تجربه نشون داده که چنین برداشت هایی از شکسپیر، خوشگل اند ولی ماندگار نیستند!!



پ. ن. بچه ها یک یکشنبه عصر زنگ زدند که می خوان برند مکبث!! شاید یکی از بهترین لحظه ها ی ۲۰۱۵ لحظه ای بود که به من گفتن می آی بریم شکسپیر ببینیم؟ نه برای اینکه بازیگر مورد نظر جذاب بود!! برای اینکه شکسپیر بود!! وقتی اومدیم بیرون استف غر زد که ولی اینجاش اینطوری!! اون جاش با نمایش فرق می کرد!! پس فلان قسمت چی؟ گفتم تبریک!! آلوده شدی!! دیگه هیچوقت هیچ فیلم شکسپیری ای راضی ات نخواهد کرد!! تو الان برای خودت یه پا شکسپیر شناس شدی!!


Sicario




Director
Denis Villeneuve

Staring
Emily Blant
Benicio Del Toro
Josh Brolin

2015, USA

یکی از واقعی ترین فیلم هایی که درباره اف. بی. آی یا مواد مخدر میشه پیدا کرد!! فیلم انقدر طبیعی هست که اصلا چهره های شناخته شده ای مثل امیلی بلانت یا جاش برولین رو یادتون می ره!! 

چیزی که خیلی دوست داشتم اینه که فیلم ابایی نداره که حقیقت رو تو صورت تماشاچی بکوبه و اعلام کنه که در نقاطی مثل مکزیک جنگ اف. بی. آی و قاچاقچی ها از قانون فواتر می ره و قانون جنگل حکمفرماست!! واقعا بکش یا بمیر هست!!

امیلی بلانت در نقش مامور ایده آل گرایی که در مواجهه با حقیقت دنیاش زیر و رو میشه عالیه و بنیسیو دل تورو در یک بازی آرام و محشر تازه در نقش قاچاقچی ای که برای انتقام مرگ زن و دخترش که مقابل چشمهاش در اسید انداخته شدند، زیباست!! سکوتش و خشونت انفجاری اش و اینکه در آخر اونه که به امیلی بلانت می گه این دنیای تو نیست. برگرد به دنیای شهری اف. بی. آی. دیدنی، غم انگیز ولی قابل تامله! فیلم بسیار خوبی هست! اگر از دیدن جنایت های واقعی حالتون به هم نمی خوره!!




اندرزهای گهربار پریای خط خطی!!


همیشه با لباس پلوخوری برید بیرون!! چون ممکنه وقتی زنبیل کشان از خرید بر می گردین به یک بر!!! شاگرد بر بخورین که دست بر قضا سه ساله ندیدنتون!! (با توام پی. جی.) و کلا چون اینجا همه شبیه سوپر مدل ها اند، کلی احساس خود دهاتی بینی بهتون دست می ده!! یعنی خدا بگم این ارلا رو چه کنه که منو دید!! صدام کرد!! من مثل همیشه متوجه نشدم!! و خانوم با دوچرخه دنبالم اومد مبادا پی. جی. و ویکتور و ویلیام، تیچر ندیده برگردن شهرشون!!!




نمیشه پدر جان!!


آدم دلش می سوزه برای این توریست هایی که می خوان سه متر درخت سرو و شش متر کلیسای گوتیک رو تو ده سانت موبایل جا بدن!! نمیشه پدر جان!!‌نمیشه!!



Sunday, 20 December 2015

Do or not do! There is no try!

آقا خدا نصیبتون کنه یک بار در کنار طرفدارهای یک فرنچایز (قسم می خورم هیچ ایده ای ندارم فارسی اش چی می شه!!!) فیلم ببینین!! یعنی تجربه ایه ها!!‌من با کلی جدای و پرینسس لیا و هان سولو و یودا و اوبی وان کنوبی و دارت و ویدر و ..... جنگ ستارگان  ۷ رو دیدم!! اینکه بالاخره بعد از سه فیلم بی خاصیت، یک فیلم خوب اومد یه ور!! اینکه همگان با هم نوستالژیک، هیجان زده یا گریان می شدن و لایت سیبر ها هوا می رفت!! یا همه تم فیلم رو زمزمه می کردن یا با اومدن لوگوی مغروف فیلم جیغشون رفت هوا اون ور!!! حالا آمریکا چه خبر بوده، خدا می دونه!! فکر نمی کنم هیچ فیلم دیگه ای باشه که هالیوودی ها براش از زرق و برقشون دست بکشن و با لباس های فیلم بیان!!!!


پ. ن. گفته مشهور آقای یودا!


Creepy at best!!


همیشه می دونستن که شباهتمون به هم زیاده!! اما اینکه به یکی پیغام بدی که خوبی؟ من خواب بدی درباره ات دیدم  و طرف بگه دومی هستی، گلرخ هم نیم ساعت پیش ای میل زد که خواب بد دیده، ترسناکه!!! اون طفلک که همه براش خواب دیدن به کنار!!! من هم از این برمودایی که بین من و تو و اون هست ترسیدم!!

مینا ۲۰۴


جملات بالاخره مکشوفه!!!

(تعداد واژگان بیگانه بالا را بشمرید و جایزه بگیرید!) 

ماآن!! دوستشو ببین!!


Tuesday, 8 December 2015

Good luck, old man!

پسرک  امروز رفت کمبریج. براش نوشتم موفق باشی، پیرمرد!!! یادت نره چقدر محشری!! برام نوشته در کالجم هستم!! تو این همه سال معلم بودن، یکی از چیزهایی که برام عادی نشده این لحظه است!! دانشگاه رفتنشون!! بچه های امسال اولین گروه من اند!! تا الان که سه ماه از سال نگذشته، کونتین از کینگز کالج پذیرش گرفته، اما از آکسفورد و مارتین از کمبریج!! انقدر این روزها باهاشون پریدم و جیغ زدم که  حد نداره!! حالا همگی چقدر سر این مصاحبه ها قاط بزنیم، دیدن داره!!!مارتی که از الان شبیه دانشمند فراموشکارها رفتار می کنه!‌ هفته پیش یه دستمال از بسته تو برداشت و رفت کل بسته رو انداخت تو سطل اشغال!!! تا ۵ دقیقه بعد هم نفهمید بچه ها چرا دارن می خندن!!

Saturday, 5 December 2015

یعنی دستم درد نکنه!!!


یک
این کدوم صحنه است؟
Where Hamlet wants to lie between  Ophelia's legs!!
بچه جان! چرا صحنه رو آر می کنی؟ هملت می گه می شه سرم رو بگذارم روی پات!!
بچه جان لبخند می زنه که آره جون مامان جانش!! رسما داره جلو دربار درباره 
nothing
افاضات می کنه!!
تقصیر خودمه که نه تنها براشون بخش زبان محاوره ای دوره الیزابت رو توضیح دادم که هملت کوچه و بازار رو هم دادم بخونن!!


دو
به اسمش نگاه کن؟ گردگرایند یاد چی می اندازتت؟
نونصد تا معنی اول که می گذره می رسه به گرایند به معنای پلی بوی ایش و من هم خنده ام گرفته و هم سرم رو می کوبم به دیوار!!


سه
ارلا داد می زنه 
Jonathan asks if he can  take some nuts!
و با بدجنسی لبخند می زنه
because he doesn't have any!!!

صدای بچه ها بلند می شه که اووووووووو!!
جانی در حالی که کمی تا قسمتی قرمز شده جواب می ده
and you know this HOW?
آهههههههههههههههههه!


یعنی اینا هیچی از من یاد نگرفته باشن، حاضرجوابی و کم نیاوردن رو گرفتن!!‌یعنی الان اشک تو چشمام جمع شده از شدت غرور!!