Wednesday, 4 June 2014

موجودات شگفت انگیز!!!


همه نگرانی ها. اعصاب خوردی ها، تا نصف شب برگه صحیح کردن و کتاب خوندن و نامه جواب دادن ها با چند جمله ساده ساده یادم رفت

کنزا که بعد از سه شب پشت سر هم مقاله فرستادن و تصحیحش رو تحویل گرفتن قبل از امتحان، برام نوشته. امتحانم خوب نشد. اما می خواستم بگم که تقصیر خودم بود. امسال بیشتر از همیشه چیز یاد گرفتم. متشکرم.

تامس که می گه به خاطر ۲ سال محشر ممنونم و مت که کنارش برام بوسه می فرسته و رسما منو فیلم هندی می کنن!!!

رکسن که می گه با وسواس علامت گذارش رو انتخاب می کنه و می گه این ها رو برا ما ساختین؟ خودتون؟ با دست؟ چقدر وقت گذاشتین؟ و بالاخره اون رو که  می خواد پیدا می کنه و قربون صدقه اش می ره!!

مرگن انزواطلب که آخر کلاس وای ایسته که آخرین شخصیت هایی که نقاشی کرده رو نشونم بده!!

اوا که برا هر فیلمی اول از من می پرسه میای و بعد به بقیه بچه ها خبر می ده!

دنی که  با همه درس نخونی های ها و سر و کله زدن ها هروقت صدام می زنه می گه
MY teacher! 
و چنان روی ضمیر مالکیتش تاکید می کنه که من هر دفعه خنده ام می گیره!

و جانی!! بعد از دو ماه طوفانی که سر کم کاری اش با هم درگیر بودیم و من بهش گفتم تا دست از این رفتار بچه گانه ات برنداری و اون کله درجه یکه ات رو به کار نندازی، از کلاس من 
delete 
می شی! کاملا گذاشتمش کنار. بعد از همه روزهایی که سعی کرده از سر راه من کنار بره، یواش یواش میاد جلوی کلاس. کلافه می شه. نهایت سعی اش رو می کنه که نشون نده که چقدر به این توجهی که تو خونه ازش دریغ می شه، عادت کرده.  و با همه این ها جلسه آخر که من می گم بیاین کادوهاتون رو بگیرین، نمیاد. و ارلی بلند، جوری که هم من و هم جانی که در فاصله دو قدمی هم هستیم بشنویم می گه جان! برو دیگه!! برو نشانه گذارت رو بردار و من بهش فرصت نمی دم و نگاهش می کنم و می گم این ها همه شون صورتی اند. بگذار یه مردونه اش رو براش پیدا کنیم. می گردم و یک رنگ تیره تر براش پیدا می کنم، بدون مکث نشانه گذار رو می گیره و زمزمه می کنه ممنون، به روی خودم نمی آرم که چشماش پر از اشکه!!





No comments:

Post a Comment