تو ایستگاه آخر، ۵ دقیقه وایستادم تا استیفن رسید. چنان برامون نوشته بود که ساعت فلان تا فلان، ماشین میاد دنبالتون تو ایستگاه که من انتظار داشتم ۵۰ نفر با من رسیده باشن! بعد دیدم من تنهام و ایشون اومدن دنبال من یکی!! و خیلی شرمندگی!!! فکر کن رییس کنفرانس همه مون رو رسوند! تازه منو تنها رسوند! می تونست بگه عزیزان من! من فقط اون ساعت هایی میام که نونصد نفر با هم می رسن یا اصلا تاکسی همین دم دسته!! خلاصه اومدیم نزدیکی های قصر ساندربرگ و من به سختی می تونستم فکم رو از رو زمین جمع کنم!! بهشت باید همین شکلی ها باشه!! بهش گفتم اینجا اصلا به درد درس خوندن نمی خوره!! اینجا باید رویا بافت و شعر نوشت!! و رسیدیم به قصر و گفت تازه اینجا هیچکی صداتون رو نمی شنوه؟ پرسیدم قراره با تکنیک های روایتگری قتل عام مون کنین؟ گفت نه! با مقاله هامون رو روانتون تک چرخ می زنیم!! و آه ه ه ه ه ه ه ه ! من تنها باری که رفتم تو این طبیعت که رو به رومون دریاچه بود و دست چپمون اقیانوس قدم زدم و نزدیک بود بهم الهام بشه و احساس ژاندارکی کنم، همون روز اول بود!! روزی ۸۳ بار سر استیفن غر زدیم
و واقعا صدامون به هیچکس نرسید!! م
نمای سمت چپ دریاچه و تنها عکس من! چون هم مثل همیشه شاهکار به خرج داده بودم و شارژر همرام نبود و هم اصلا وقت نشد که ما مثل آدم بریم تو طبیعت!! منتظرم دوست بنفش کمرنگ برام عکس هایی که با موبایل گرفته رو بفرسته. البته اونام همه اش از پنجره کلاسه!! پ
پ. ن. عنوان از فیلم از شدت کلاسیکی نخ نما شده می دانم تابستان گذشته چه کردی! که بعدا تمام شکل های گرامری اش رو ساختن!! هنوز می دانم تابستان گذشته چه کردی! همیشه خواهم دانست تابستان گذشته چه کردی! بالاخره که می فهمم تابستان گذشته چه کردی! دانسته بودم تابستان گذشته چه کردی؟ می خوای بگم تابستان گذشته چه کردی؟ بگم؟ بگم؟ (چی شد رسیدیم به اینجا؟) که تازه آقای فرهنگ هم یکی از بامزه ترین کمدی های ترس انگیز ناک سینمای ایران رو از روش ساخته! فکر کنم رز زرد!! (من تیزرش رو دیدم و شهادت می دم زرده! خیلی زرده!!) البته شب های تهران کمدی بسیار بامزه تری بود درباره یه قاتل زن های خیابانی! با جمله تبلیغاتی معشر (معرکه + محشر) قاتل هیچوقت در نمی زند! چون خودش کلید دارد!! یعنی اگه ندیدین و دلتون یه خنده حسابی می خواد از دستش ندید!! مخصوصا روح شقایق فراهانی رو تو قبرستون که اصلا افق های جدیدی را برای کمدی هی می گشاید!! آخی چقدر دلم برای فیلم ابلهانه ـ بامزه تنگ شد!!! ه
No comments:
Post a Comment