Wednesday, 28 August 2013

فیلماییل!!


در بهشت طبقه ای هست برای افرادی که فیلم هایی که اصلا گیر نمیاد رو کامل می گذارن رو یوتیوب! قصر هایی هست با قفسه های پر از فیلم، پرده های سینه رامای اختصاصی و فیلماییل، فرشته اعظم، مواظبه که همه از ازو تا  اسپیلبرگ و هر جوری که می خوان از سیاه و سفید تا سه بعدی در اختیارشون باشه. خدا یک در آخرت، صد در دنیا عوضتون بده (الان صد تای اینجا رو ملت بیشتر لازم دارن).                                            پ
 خلاصه که داشتم دنبال فیلم های درست حسابی می گشتم برای این دوستان فرانسوی پارسی گو و دیدم که شب های روشن رو یوتیوبه و صدای فیلم از سی دی فیلم که من شونصد سال پیش خریده بودم، بهتر بود (فکر کن صدای فیلم که پر از شعره به گوش نرسه!!). اگر جز کسایی نبودین که من کشوندمشون به عصر جدید (یا خب خودشون فیلم رو کشف کردن!) و به دلیلی فیلم رو تا حالا ندیدید، از دستش ندین. از آخرین فیلم های خوب سینمای ایرانه که این روزا نسلشون داره منقرض می شه:    




پ. ن.  من از طرف دار های پر و پا قرص کپی رایتم به شرط اینکه واقعا جایی باشه که آدم فیلم رو بگیره .   م






I met a Word!



بعد از اینکه ارائه من تموم شد، هنا پرسید 
 Skin 
 هم جز پروژه هست؟ گفتم  من دوست دارم باشه. ولی رسما نه. هنا گفت  من تو اون پروژه بودم. چند لحظه طول کشید تا من بفهمم چی می گه و بعد جیییییییغغغغغغغغغغ!!!! بیشتر واژه های شلی جکسن آمریکایی اند. اروپایی ها کمتر داوطلب شدن و از آسیا ۲-۳ نفر بیشتر نیستن.  اصلا فکر نمی کردم یکی از واژه ها رو ببینم. هنا واژه 
falling
رو پشت گردنش خال کوبی کرده بود. چند ماه پیش یکی از واژه ها فوت شد و شلی جکسن همانطور که قول داده بود در مراسم ترحیم واژه اش شرکت کرد. قرار شد که داستان رو دوباره و بدون اون واژه بنویسه. سوتیتر پوست داره به شدت خودش رو نشون می ده: یک اثر هنری فانی!!! ؟






Reading Is Dangerous


From:http://ebookfriendly.com/reading-is-dangerous-cartoon/


Macbeth


“Life ... is a tale

Told by an idiot, full of sound and fury,


Signifying nothing.” 


                William Shakespeare 

Monday, 26 August 2013

برنارد



تصور کنین بین ما ها (خودتون یه سری انسان دانشمندنمای محقق نشان تصور کنین دیگه!!) یه پسره طفلک بود شبیه راین رینولدز!! (یه این رینولدز اتریشی!) روز دوم متوجه شدم که  تا سوال نپرسید و مغزش اعلام وجود نکرد، این طفلک رو جدی نگرفتیم. مشکل اینجا بود که پسره طفلک بسیار ورزشکارانه (بخونین قلمبه!!) و خوش تیپ بود (مخصوصا شب آخر که قرار بود ملت لباس رسمی بپوشن ( و من مسلما با تی شرت در صحنه حاضر بودم!) ایشون اسموکینگ پوشیده بودن! جای بارنی خالی! کلی به حقانیتش ایمان آوردم!) و ما مثل راس عقیده داشتیم که دانشمندها باید همه شون شکلی باشن که انگار زیر پل زندگی می کنن!! بله! برعکسش هم می شه!! نرد ها هم با هم باشن، چیر لیدر ها رو می اندازن بیرون!!!؟


پ. ن. این دوست من در جواب من که این برنارد چقدر شبیه راین رینولدزه (صورتش منظورم بود!!) می گه نههههههههه! این خیلی قلمبه است!! طفلک راین رینولدز خیلی جیگره!!  X men  و  Green Lantern  
رو  سایمن هلبرگ بازی کرده!!!!      پ




  

;)


امروز رییس خیلی باملاحظه منو هل داد تو راه راست و انذار کرد که می خوای از رو بری و بعد از ۱۴ سال معلمی  (خدایا!! ۱۴ سال الکی الکی!!) یه کم جذبه داشته باشی؟ و بشارت داد که  اگه بتونی خودت رو کنترل کنی، کلاس بسیار آرامی خواهی داشت. بعد خودش، خودشو دیکنستراکت کرد و مثل یک عدد تین ایجر کلاس به هم ریز! با من برخورد کرد و البته در ۳ دقیقه دو بار از دستم خنده اش گرفت!!  منم راحت و به راه راست هدایت نشده!! اومدم بیرون!! و واقعا چه انتظاراتی از آدم دارن!!؟


پرنسس های این دوره زمونه!!



نه به نسل ما که عاشق پوشیدن!! لباس های مختلفه!!! نه به این نسل عجیب تازه که عاشق نپوشیدنه!!!‌بامزه اش اینه که همه شون هم از پرنسس های دیزنی اند!!! از مایلی سایرس تا ونسا هاجن!! یعنی رسما تو مایه های سیندرلا استریپر می شود!!!  هانا مونتانا تا اطلاع ثانوی رفت تو  لیست سیاه!! انصافا فکر می کردین یه روز فکر کنیم مدونا  و لیدی گاگا چقدر محافظه کارانه لباس می پوشن طفلک ها؟ 

پ. ن. ۱ در صورت گنگ بودن، مایلی رو همراه 
VMA
هرجا که خواستین سرچ کنین!!  حال خوبه مقابلش رابین تیک بود، لابد اگر وان دایرکشن ها بودن از برگ انجیر استفاده می کرد!! البته برادران  مون در وان دایرکشن کلا در میان تماشاچی ها داشتن حال می کردن ها!! بامزه اش اینه که همه واکنش ها هم ضبط شده!!! اگر رفتین سراغ عکس ها، دهن های باز خانواده ویل اسمیت رو از دست ندین!! من که داشتم تا نیم ساعت می خندیدم!!؟

پ. ن. ۲ لطفا دور برندارین!!‌پسر ها هم دست کمی ندارن!! آخرین باری که جاستین بیبر رو با بلوز دیدین کی بود؟





ببین می گذاره اسمشو نبریم؟



آقا من ۴ سال تو یه موسسه، ۷ سال تو یه مدرسه، یک سال تو یه روزنامه و همین پارسال تو اون یکی مدرسهه کار کردم (بیخود ریاضیات خرج نکنین!! ۸۳ درصدش با هم  هم پوشانی داشته)  نکردم یه میز، یه تخته سیاه یا یه کودک !!!بزنم زیر  بغلم وقتی میام بیرون!!!  چطوری این ها رو برده حالا؟ علامت میتی کومون نشون داده؟ با جمالش همه رو مبهوت کرده، بعد وقتی داشتن از شدت عشق!!!! کارد رو از سیب در می آوردن می زدن تو قلب خودشون از فرصت استفاده کرده؟ شنل هری پاتر رو قرض گرفته؟ آخه پررویی حدی هم داره؟ بعد اگه ما تو فرم دانشگاه تو اون مستطیل که نوشته بودن تو چیزی ننویسم، یه نقطه می گذاشتیم، حوزه محاصره می شد و یک سری نیروی باهوش می ریختن بهمون دستبند می زدن!!! بستنی چکه کن الان وقت نقل قول از قلعه حیوانات هست!!!!؟



Bossypants


Talent is not sextually transmitted. 

                       Tina Fey


Sunday, 25 August 2013

Short Story





From: http://ebookfriendly.com/short-story-cartoon/


;)


دوست سبز! خواب دیدم یهو  اومدین اینجا ! راستشو بگو قراره منو سورپریز کنین؟    
:D


The Show Must Go On by Queen





We're the Millers!

Director: 

Rawson Marshal Thurber 

Starring:
Jennifer Aniston
Jason Sudeikis 
Will Poutler
Emma Roberts 

110min, USA, 2013

آدم هایی که هیچ ربطی به هم ندارن ادای  یک خانواده رو در می آرن که بتونن یه کامیون مواد مخدر رو از مرز مکزیک بگذرونن و طبق قاعده این فیلم ها با هم ارتباط عاطفی پیدا می کنن و آخرش هم به راه راست هدایت می شن!!!؟

فیلم کوچولوی ساده ای هست با بازی های خوب!! بعضی از شوخی ها خوب اند و بعضی ها لوس اند. ولی خب سرگرم کننده است!! دلیل اینکه خیلی سر و صدا کرد بازی جنیفر انیستن در نقش یه استریپر بود که وقتی فیلم رو ببیند متوجه می شید مثل همیشه قوانین خودش رو اعمال کرده و صحنه های گرافیکی نداره!! ؟
حتی تو صحنه آخر هم که توی فیلم همه شخصیت ها جمع اند، انیستن تقاضای فیلمبرداری خصوصی کرده و بقیه بازیگرا بدون دیدنش واکنش نشون دادن!! همین مثل اینکه زده تو ذوق آقایون تماشاگر کلی!!؟

بامزه ترین جمله: رییس رز تو کلاب بهش می گه که از این به بعد باید همه دعوت های غیراخلاقی مشتریان رو لبیک بگه چون ایشون نمی خواد از کلابی که تازگی ها رو به رو کلابش باز شده عقب بیفته. رز با تعجب می پرسه کلاب روبه رویی؟ بعد دوزاری اش قل می خوره و می گه منظورت اپل استوره؟  

بهترین صحنه: تو فیلم نیست!! ته ته گگ ریل هست!! یه صحنه تو فیلم هست که رادیو رو روشن می کنن و همه با آهنگه می خونن! تو گگ ریل رادیو رو روشن می کنن و یه 
دفه صدای 
I'll be there for you
رامبراند بلند می شه و جیسن، اما و ویل شروع می کنن باهاش خوندن!! یعنی قیافه انتیستن انقدر بامزه است!! مخصوصا وقتی سه تایی مثل تیتراژ فرندز تو صورتش کف می زنن!!! هم چنان فرندز 
rules!!!!!





The Play



یکی اون بالاها شرط بسته که من رو از رو می بره!! پارسال تاجر ونیزی و رومئو و ژولیت!!! امسال طوفان و مکبث!!! (مکبث رو خودم پیشنهاد دادمو الان دارم به خودم علامت راس می نمایانم!!!خدا به من عقل بده!) من ده سال پیش رو یادتون میاد که هنوز گرفتار ویلی نبود و غر می زد که این انگلیسی ها هم با این یه دونه نمایشنامه نویسشون!! چقدر متحول شدم در این سال ها!!!  پ


پ. ن. ۱ عنوان: تاتری ها عقیده دارن اسم بردن از مکبث بدشگونه و معمولا تمام مدت اجرا بهش می گن همون 
نمایشه!!! ؟
پ. ن. ۲ تازگی ها متوجه شدم که از شخصیت های دوم محشر به شدت بیشتر از نقش اول های نمایش خوشم میاد!! اگر بازیگر بودم اریل رو با ده تا میرندا و فردیناند عوض نمی کردم!!؟ 






:)



فرانسوی ها به شکل بامزه ای با ق ما مشکل دارن!!‌یعنی وقتی ق و خ و ر رو بهشون درس بدی و واژه هایی که این حروف رو دارن رو تلفظ کنن، آدم تازه می فهمه که مشکل بزرگتر از اونه که فکر می کرده!! خب از اون ور، طفلک ها ر رو یه چیزی بین ق و خ تلفظ می کنن!! یعنی الان کلی تلاش برا جدا کردن این سه تا صدا!!!         م




مینا ۱۷۸



مینای لجباز


بله
نخیر
بله
نخیر

بله
نخیر

بله
نخیر

بله
نخیر

بله
نخیر

بله
نخیر

بله
نخیر
بله
......
بله
.....
بله
.....
بله












Wednesday, 21 August 2013

New Edition!!!





From:http://www.cartoonstock.com/directory/g/god_of_heaven.asp


برگی دیگر از سفارت نامه!


پس از ساعت ها تلاش موفق شدم با سفارت تماس برقرار کنم و بپرسم پاکت هم که فرستادم براتون! نامه من کو؟ می گن خب چرا وقتی می فرستادی شماره اش رو برنداشتی بتونی توی پست پیگیری کنی؟ یعنی همون نمیشد با ما تماس  نگیری نفله؟ اگه من روزی سفارت نامه ام رو چاپ نکردم!!؟

The Tempest



Hell is empty and all the devils are here.

                           William Shakespeare




Kick-Ass 2

                                                    

Director: Jeff Wadlow
Starring:
Cloe Grace Moretz
Aaron Taylor-Johnson
113min, USA, 2013




این مدت وقت نشد درباره فیلم هایی که دیدم بنویسم و الان دیگه اصلا وقتش نیست که ۳۰ تا یادداشت درباره اون فیلم ها بنویسم. اصلا از این به بعد هر فیلم ۱۰ خط!!                     پ

  یه داستان آبکی، خشونت بیشتر از مقدار کافی،  درام دبیرستانی یه قاشق، اکشن خدا بده برکت! ناسزا و شوخی های چرند در حد متوسط و اما ۱۰ دقیقه جیم کری محشر!!  اصلا من عکس جیم کری رو رو پوستر دیدم که ترغیب شدم برم فیلم رو ببینم!  جیم کری خیلی بازیگر حیف شده ایه! به خاطر کمدی هاش هیچوقت جدی گرفته نمی شه و نقش درست حسابی براش نمی نویسن!! هنوز نمایش ترومن و مردی روی ماه بهترین کارهاش اند. اما تو نقش های کوچولو هم می تونه فیلم رو از دست بازیگر اصلی بگیره!!!!                    ن

من نمی فهمم چطور این نویسنده - کارگردان ها نمی فهمن که یه بدمن قوی به اندازه قهرمان داستان اهمیت داره و اگر شخصیت منفی عالی نباشه، اصولا مثبته رو آدم تحویل نمی گیره!!           پ

کلویی گریس موترز داره پیشرفت می کنه ولی هنوز کلوزآپ هاش بیشتر از لانگ شات ها جواب می ده!!  کلی آدم دلش برا تیلر جانسن کباب می خواد! الان یادم افتاد فیلم بعدی اش با ویدنه!! نه اصلا هم دلم براش کباب نخواست!!‌حسودی به شدت!!!                م


فیلم سرگرم کننده است. همین، درس اخلاقی هم به وفور داره!! البته با همه غر ها، حداقل قهرمانش به پسر داستان وابسته نیست!! این چندوقت من همه اش غر زدم که 
Twilight   و Vampire  Diaries  
هرچی ویدن تو بافی رشته بود رو پنبه کردن و دخترا برگشتن به بانوی ظریف معصوم که به شدت نیاز داره یه مذکر ازش در برابر جامعه پلشت سمبولیک فیلم دفاع کنه و این فیلم بالاخره قهرمانش یه دختره که تا آخر هم جنگ خودش رو می جنگه و آخرش هم پسره رو می گذاره می ره!! اون 
Hit & Run 
رو پلاک مندی، مخصوصا بعد از اینکه پسره رو بوسیده کلا برعکس کردن کلیشه هاست!! اما خب هنوز تا بافی هم کلی راهه!! چه برسه به ایده آل!!                    ش




جمله محشر

This is not a comic book. This is real life. If you die, there's gonna be no sequels.
I want to die. I'll be like an evil Jesus!!!



مشترک مورد نظر تلفن دوست ندارد!


اونایی که منو می شناسن می دونن که رابطه من با تلفن شکرآبه!! اصولا از این اختراع آقای بل لذت نمی برم. دوستای نزدیکم می تونن شهادت بدن که همیشه کلی از دست من حرص خوردن که  !@#$%^&*(*&^%$#   اون گوشی رو بردار!! اینجا هم از اونجا بدتر!! یکی از ارزون ترین اعتبارهای تلفن اینجا رو داشتم! حدود ۱۵ یورو! در ماه!! بعد هیچ ماهی این اعتبار به پایان نمی رسید!! آخرش رفتم خدمت اپراتور مربوطه و گفتم اگر اعتبار ارزون تر ندارین، شما رو به خیر و ما رو هم به خیر!!  بعد یه اعتبار دو یورویی پیدا کردم با ۲ ساعت تماس تلفنی و اس. ام. اس. نامحدود!! پایان ماجرا رو حدس نمی زنین؟ فاکتور ماه اول اومده و نصف اون ۲ یورو هم مصرف نشده! روم به شکر، دیوار به روتون! (ها؟) من ماه پیش ۱۴ دقیقه با تلفن حرف زدم!!!                پ



Tuesday, 20 August 2013

ما غارنشینان!!!


یکی از خوبی های این سفر این بود که من با غارنشینانی مانند خود که از فیس بوک دوری می جویند، ملاقات نمودم و تعدادشون آی زیاد بود!!  حتی به استیفن اعتراض هم کردن که مواد درسی رو نگذاره رو فیس بوک چون همه دسترسی ندارن!! و بامزه تر خود استیفن بود که اعلام کرد صفحه فیس بوکش فقط مال کارهای مربوط به دانشگاهه و اگر کسی کار دانشگاهی نداره باید ای میل بزنه!!!                        م






From:http://www.glasbergen.com/education-cartoons/?album=4&gallery=90


:I


خانم آرایشگر امروز موهای من رو با از این شامپوهایی که بتون آرمه رو نرم می کنه، سه بار شست. خانم آرایشگر بعدی یه میلیمتر سر موهام رو کوتاه کرد چون اعتقاد راسخ داشت اگه ۲ میلیمتر کوتاه بشه صاف کردنش کار حضرت فیله! خلاصه نیم ساعت شست و شو، ۲۰ دقیقه کوتاه کردن و یک ساعت و ربع صاف کردن با سشوار و برش و مو صاف کن و هرچی دیگه دم دستش بود!! چون خانم آرایشگر می خواست مطمئن بشه که دور موها همه اش ۱ میلی متر کوتاه شده!!  برا اولین بار تو عمرم موهام به اندازه ژاپنی ها صافه و از اونجا که تیپ من همیشه کارتن ژاپنی ای هست، این شباهت بسیار به چشم اصابت می کنه!!!                    پ

پ. ن. ۱ بهش می گم هیچ ماده ای پیشنهاد می کنین که این فرآیند اسفبار رو کوتاه کنه! مثل این دکترها که دارن خبر متاستاز ترمینال می دن، می گه نمی خوام بهت دروغ بگم! جنس موهات طوریه که از مواد شیمیایی هیچ کاری ساخته نیست!!!   پ   

پ. ن. ۲ شوخی شوخی می گم حالا که نمی تونم مدل موهام رو عوض کنم باید رنگش کنم برای تنوع!! خیلی جدی می گه فکر محشریه!! اصلا باعث می شه موهات نازک و کم پشت بشه و برای موهای تو بهترین اتفاقیه که می تونه بیفته!!! قابل توجه دوستانی که الکی حسرت موهای منو خوردن!!!   راستی پیشنهاد هم داد که کاراملی یا بلوطی بهش اضافه کنم و انذار داد!!! که اگر چنین خبطی کردی زیاد نزن تو خط بلوند که به تنالیته پوستت نمیاد!! (من به قول دوست ایرانی دیده!! از ایرانی های معمولی ۵ درجه روشن ترم!! و به قول همون دوست با بلوند های اروپایی ۱۰ درجه تفاوت رنگ دارم!‌ خدا همه آن دوستانی که ایمان راسخ دارن به بلوند استخوونی رو پوست سبزه، رو به راه راست هدایت کنه!!!)   خلاصه که منتظر من با موهای سبز باشین   پ

پ. ن. ۳  رفتم دم در کتابخونه اون وری یه چیزی بدم به دوست سنگالی و با هجوم دوستان و جییییغغغغ مواجه شدم! از هیجان اولیه که گذشتیم، دوست عراقی گفت این اواخر قبل از رفتن دانمارک کلا همه چیز رو ول کرده بودی ها! چه خوب که رفتی موهات رو کوتاه کردی! یه جوری هم می گه که انگار مثلا من تا امروز ظهر میرزا کوچک خان بودم، امروز گریس کلی شدم!! خوبه من موهام رو اواسط مه (میشه اوایل خرداد) کوتاه کرده بودم و موی یک آدم نرمال در چنین بازه زمانی اصلا از حدودش تجاوز نمی کنه!!!  تازه همه اش تقصیر این دوست بنفش جیغ بود که انقدر سرش به تولدش گرم شد که یادش رفت برا من وقت بگیره و تازه تر!! به جان خودم من با میرزا کوچک خان یه سال نوری فاصله داشتم!! پ

پ. ن. ۴ این دوست سنگالی اومده اعجاز موهای منو برا دوستش توضیح بده، میگه این صافی ساعت ها کار برده ها!! این موهاش مدل ماست!!  بعد من موهام الان دیگه فر هم نیست! چه برسه به فر افریقایی!!  ای روزگار!!   پ

پ. ن. ۵ پیشنهاد شد من دیگه نرم حموم!!   پ

پ. ن. ۶ پیشنهاد شد از سه روز قبل خبر بدم کی می رم حموم که سه نفر وقتشون رو تنظیم کنن، بیان موهای منو همین قدر صاف کنن!! چقدر آزار دیدن طفلک ها با موهای ناصاف من!!!              پ

پ. ن. ۷ پیشنهاد شد من خودم برم موهام رو به ارئال و کوین مورفی پیشنهاد بدم! و فرمودن تو چرا از تجارت به این پرسودی چشم پوشی می کنی، معلوم نیست!!     م

پ. ن. ۸ امروز که موهام با تکون دادن سرم تکون می خورد،  کو ادمز رو کاملا درک کردم! مخصوصا اون شوخی اش رو که می گه من با موهام سه کار نمی تونم بکنم و یکیش همینه که هرچی سرشو تکون می ده، منگول منگول ها هیچ تکونی به خودشون نمی دن!!        م

پ. ن ۹ دوست جان فرمودند وقتی موهام صافه، رنگش بهتره!! کلا این بساط رو هروقت من موهام رو کوتاه می کنم داریم! حجمش کاسته می شه! قرمز طلایی هاش بیشتر به نظر میاد و همه دچار یه مدل کوررنگی خاص می شن و فکر می کنن رنگش عوض شده!!     س

پ. ن. ۱۰ بسه دیگه!  برید سراغ پست بعد 



I know what you are going to do this summer!!!


تو ایستگاه آخر، ۵ دقیقه وایستادم تا استیفن رسید. چنان برامون نوشته بود که ساعت فلان تا فلان، ماشین میاد دنبالتون تو ایستگاه که من انتظار داشتم ۵۰ نفر با من رسیده باشن! بعد دیدم من تنهام و ایشون اومدن دنبال من یکی!! و خیلی شرمندگی!!! فکر کن رییس کنفرانس همه مون رو رسوند! تازه منو تنها رسوند! می تونست بگه عزیزان من! من فقط اون ساعت هایی میام که نونصد نفر با هم می رسن یا اصلا تاکسی همین دم دسته!!  خلاصه اومدیم نزدیکی های قصر ساندربرگ و من  به سختی می تونستم فکم رو از رو زمین جمع کنم!! بهشت باید همین شکلی ها باشه!! بهش گفتم  اینجا اصلا به درد درس خوندن نمی خوره!! اینجا باید رویا بافت و شعر نوشت!! و رسیدیم به قصر و گفت تازه اینجا هیچکی صداتون رو نمی شنوه؟ پرسیدم قراره با تکنیک های روایتگری قتل عام مون کنین؟ گفت نه! با مقاله هامون رو روانتون تک چرخ می زنیم!! و آه ه ه ه ه ه ه ه ! من تنها باری که رفتم تو این طبیعت که رو به رومون دریاچه بود و دست چپمون اقیانوس قدم زدم و نزدیک بود بهم الهام بشه و احساس ژاندارکی کنم، همون روز اول بود!! روزی ۸۳ بار سر استیفن غر زدیم 
و واقعا صدامون به هیچکس نرسید!!                            م


 نمای سمت چپ دریاچه و تنها عکس من! چون هم مثل همیشه شاهکار به خرج داده بودم و شارژر همرام نبود و هم اصلا وقت نشد که ما مثل آدم بریم تو طبیعت!! منتظرم دوست بنفش کمرنگ برام عکس هایی که با موبایل گرفته رو بفرسته. البته اونام همه اش از پنجره کلاسه!!         پ


پ. ن. عنوان از فیلم از شدت کلاسیکی نخ نما شده می دانم   تابستان گذشته چه کردی! که بعدا تمام شکل های گرامری اش رو ساختن!! هنوز می دانم تابستان گذشته چه کردی! همیشه خواهم دانست تابستان گذشته چه کردی! بالاخره که می فهمم تابستان گذشته چه کردی! دانسته بودم تابستان گذشته چه کردی؟ می خوای بگم تابستان گذشته چه کردی؟ بگم؟ بگم؟ (چی شد رسیدیم به اینجا؟) که تازه آقای فرهنگ هم یکی از بامزه ترین کمدی های ترس انگیز ناک سینمای ایران رو از روش ساخته! فکر کنم رز زرد!! (من تیزرش رو دیدم و شهادت می دم زرده! خیلی زرده!!) البته شب های تهران کمدی بسیار بامزه تری بود درباره یه قاتل زن های خیابانی! با جمله تبلیغاتی معشر  (معرکه + محشر) قاتل هیچوقت در نمی زند! چون خودش کلید دارد!! یعنی اگه ندیدین و دلتون یه خنده حسابی می خواد از دستش ندید!! مخصوصا روح شقایق فراهانی رو تو قبرستون که اصلا افق های جدیدی را برای کمدی هی می گشاید!! آخی چقدر دلم برای فیلم ابلهانه ـ بامزه تنگ شد!!!             ه 



Monday, 19 August 2013

قورباغه!!!


داشتم برا یکی توضیح می دادم که قورباغه با کدوم ق ها نوشته می شه، فکر کردم کی تصمیم گرفته کدوم ق اول بیاد؟ اصلا چرا هر دو رو مثل هم نمی نویسیم؟


ماهی پلو با ماهی!!!



در این ۵ روز به اندازه یه عمر اسکیمویی ماهی خوردیم!! خام، پخته، نسبتا پخته! تو سالاد! تو سوپ! تو دسر! تو تخم مرغ!! شاهکارش شب آخر و شام رسمی بود که پیش غذا یه چیز دراز سفید بود رو اسفناج و بعد از اینکه علما و فقهای اطراف من به اجماع نرسیدن که این چیه، من با شجاعتی مثال نزدنی!! بریدمش و مثل کریستف کلمب اعلام کردم ماهی!!!  ( و دوست بنفش کمرنگ در این رابطه اظهار داشت سلام سوسیس!) از آن پس هرچی رو نمی فهمیدیم چیه (حتی اگر میوه بود!!) حدس اول مون ماهی بود!! خلاصه که فسفر تو دانمارک غوغا می کنه!!!   پ   



Intermission!!!!


سفارتی رو که تلفنش رو از برق بکشه که جواب مراجع رو نده ( چهار شاهد باغل عالغ دارم برای این مدعا!!) باید کند انداخت دور!!!!                                 پ



استیفن



مطلع شدیم که اسم رفیقمون استیفن تلفظ می شه و آن را به گنجینه اسمیِ استفن، استفان، استیون، استیفن اضافه نمودیم!!   و من الله التوفیق!!!                  م






از اون رو!!


از آنجاییکه اینجانب در ۲ هفته پسِ رو، وقت برای شونه کردن موهام هم نداشتم، چه برسه به نوشتن وقایع اتفاقیه و این روزها هم افتادم در کارهای اداری فرانسوی که لابیرنتی است برای خودش!! حوصله نوشتن طوماری مثل سابق رو ندارم!! از اون رو، حواشی کنفرانس در قسط های بسیار کوتاه (به جاش تند تند!!) به سمع و نظر بیندگان عزیز (با  صدای آقای حیاتی بخونین!!) خواهد رسید! اینک مشروح اخبار!!                                        ی 

Sunday, 18 August 2013

پشت دریا شهری است.....



برگشته ام. بعد از یک هفته کنفرانس و بحث و مقاله. بیست و چهار ساعت رفت و بیست و چهار ساعت برگشت. دوره همه آموخته های یازده سال اخیر و باز احساس اینکه چقدر از دور تند دنیا عقبی! تابستون به آخر رسیده و از فردا دانشگاه ها باز می شن و من هنوز نفهمیدم که تابستون کی اومد و کی رفت. انقدر خوندن و نوشتن تو سبد کارهای روزانه ام هست که تا ۱۰ سال دیگه هم وقت کم میارم و با این وجود و با اینکه این یک هفته تا مغز استخوون نیروهام رو استخراج کرد، خوشحالم.  احساس می کنم که با خودم صادق تر از قبلم و شاید برای اولین بار می دونم چی کار دار می کنم. برگشته ام و امیدوارم که این برگشتن به یه شروع تازه پیوند بخوره.                                 م 

پ. ن. دیدم همه پست های مربوط، عنوان های سپهریایی داره. البته شهری که توش بودیم واقعا پشت دریا هم بود.  پ



Sunday, 11 August 2013

ABook



From:http://ebookfriendly.com


هنوز در سفرم




بد گیر دادم به سپهری ها!!! ساعت بیست و سومه که من از خونه خارج شدم و هنوز مراجعت .... چی شد؟ آها !! از خونه خارج شدم و هنوز نرسیدم به مقصد!! تقریبا دو ساعت دیگه تا ساندربرگ مونده و بعد تازه باید بریم حومه شهر!!  بعد ساعت ۹ قراره به زور به هم معرفی مون کنن! شخصا ترجیح می دم یا برم بخوابم یا با دوست بنفش یواش غیبت کنم و یا بشینم اون مقاله های ناتمام!!! (گریه کنین مسلمونا! گریه کنین! ثوابه!! (لطفا با همون لهجه ملا بخونین! متشکریم!!)  رو تموم کنم و فردا با دیدن بچه ها سورپرایز شم! اما انگار راه  نداره! اینم نتایج اخلاقی سفر تا این لحظه:

تو دانمارک می تونین همه چیز رو با کارت اعتباری حساب کنین!! یعنی می تونین اصلا پولتون رو عوض نکنین!! بامزه اینکه حتی دستشویی های تو ایستگاه هم با کارت اعتباری کار می کنه!!

دیشب با یه خانوم آلمانی و  یه مادر و سه کودک عرب-آلمانی-دانمارکی تو یه کوپه بودم و کلی با اعرابی که تا حالا در ایران و فرانسه دیدم فرق داشتن!! فرهنگ در حد لیگ اروپا!انقدر هم این پسره که اسمش عمر بود بامزه بود که حد نداره!! الان هم یه خانومه کان هی!!(نتیجه معاشرت با اعرابه!!) لیو اولمان نشسته جلو چشمم!! 

از دست این کائنات!! ما یه چیزی درباره آلمانی گفتیم ها!! حالا انقدر نیاز من رو به آلمانی زیاد می کنه که مجبور شم برم  یاد بگیرم! تازه دیروز هم ای میل دوست عراقی رو که شونصد سال پیش عید فطر رو تبریک گفته بود را جواب دادم و در کمال اتمسفرزدگی! به عربی جواب دادم!! بعد حالا هی این چند روز برمی خورم به اعراب آلمانی زبان!! کائنات داره تاکید می کنه که زود باش برو هر دو تاشون رو یاد بگیر!! کائنات عزیز! حالا من دو ملیون یورو می خواستم به این زودی اسبابش فراهم می شد، عزیزم؟

امروز فهمیدم دارم می رم یه شهر لب دریا و مسلما تمام هفته رو دور از آب و در دانشگاه به تحصیل علم خواهم پرداخت!! هی ی ی ی! روزگار غدار!!

اوه! الان از جلو یه آسیاب بادی رد شدیم!! تا اینجا همه خونه ها شیروونی ای اند!!

آقا مقایسه تهرون و پاریس و برلین و کوپنهاگ نشون می ده که واقعا همه پایتخت ها شبیه هم و شلوغ پلوغ اند!! با درجه متغیری از خر تو خری که خودتون می دونین تو ۴ شهر بالا کدومشون بالاترین آمار خ ت خ رو داره!!

خیلی خوش خیالانه فکر کردم همه جا تابستونه دیگه و فقط کت جین ام رو برداشته ام و خیلی کنایه آمیز از دیشب که باهاش خوابیدم!! درش نیاوردم. این جوری پیش بریم خدا به خیر کنه!!

یه آقاهه تو کوپنهاگ احتمالا فکر کرد من دختر فراری ام و گیر داد که به من زنگ بزن و اینا (آقاهه به زبون پریایی یعنی ۵۰ سال به بالا!! اگه ۲۰ سال جوون تر و ۲۰۰ مگ hot تر بود شاید قضیه فرق می کرد!!) منم تو دلم گفتم تو تهرون زندگی نکردی، یه Play book  فنون! روت پیاده شده باشه!  اصلا دختر ایرونی ها همه می تون دار الفنون تاسیس کنن، آموزش بدن! گفتم! چشششششمممممم! (به همین غلظت!) و مثل بوش وگ اضافه کردم چقده شما مهربونین و راهمو کشیدم اون ور ایستگاه!! محض اطلاع! نه! آقاهه دانمارکی نبود!!

من نمی دونم اینا چرا تشخیص نمی دن من مال اینجا نیستم!! هی همه باهام دانمارکی حرف می زنن. خیلی حس بدیه که هی توضیح بدی من نمی فهمم شما چی می گین!! خب از قیافه معلوم نیست، از چمدون به این متوسطی هم معلوم نیست که مسافرم؟ البته دیشب هم ملت گیر داده بودن آلمانی با من ارتباط کنن!!  

دفعه بعد که بنویسم احتمالا بعد از ارائه خودم خواهد بود و در کمال جیییییغغغغغ فهمیدم که خود استفن (جیییییغغغغغ!) و خانم پیج (مقادیری حباب قلب مانند بترکانید! زحمتی نیست!) سرپرست گروه من اند و دارم دعا می کنم استفن روزی که من ارائه دارم یه گروه دیگه باشه!! خانم پیج این جایی نیست ولی استفن رو تو همه کنفرانس ها دیدم و خواهم دید و مقادیری آبرو!! (حالا اگه استفن رییس جلسه نشد؟ این ـــــــــ، اینم خط!!!) از دست خواهد رفت!

من برم به دیده بوسی با مقاله های نخونده!!  فعلا  



Saturday, 10 August 2013

باید امشب بروم....


امروز به سرعت رسید. کلی مقاله نخونده دارم که دیگه نمی رسم. مقاله خودم انقدر کوتاه شده که کاملا شیر بی یال و دم و اشکمه. به شدت خسته ام. یک روز کامل تو راه خواهم بود. اما کلی هم ذوق دارم برا دیدن آدم هایی که تا حالا فقط کتاب هاشونو خوندم و دانشجوهایی که مثل من فکر می کنن. هفته جالبی در پیشه.  
Denmark Baby!!

پ. ن. معلومه عنوان دزدی از سهرابه دیگه، نه؟



Wednesday, 7 August 2013

:))





From:http://sophialiteraria.wordpress.com/category/researching-repertoire/


Tuesday, 6 August 2013

Brave New World


"They are old. They're about God hundreds of years ago. Not about God now."
"But God doesn't change."
"Men do though."

                 Aldous Huxley



Somewhere over the rainbow





By Judy Garland
The Wizard of Oz by Fleming (1939)

حضقهضغثطضفطضفه



برای حل معمای بالا،  زبان کامپیوتر را به پارسی برگردانده و 
pariayexatxati 
را جستجو کنید.                                                                                    پ


لرزان چون بید!!


تقریبا ۲ دقیقه است که پاورپوینتم آماده شده و دارم با خودم می اندیشم که آیا همراه مقالکک!! (مقاله بیست و دو صفحه  ای رو بکنین ۶ صفحه، می فهمین یعنی چی!!) بفرستمش برا استاد جون بهتر است یا ندانسته  و جاهل درگذرم (ابوریحان سلام می رسونن!) انقدر خلاصه اش کردم که الان دیگه سیستم ارور می ده و هنوز یک و نیم دقیقه اضافه دارم. اونم با سرعت حرف زدن پریایی و این یعنی فاجعه!!! از اون ور این استفن ای میل زده برامون و راهنمایی های آخر رو کرده و من هنوز یک خربار!! مقاله و کتاب نخونده دارم! تازه دارم می فهمم که چقدر همه چیز جدیه و دارم بر خودم لعنت می فرستم که مگه مرض داشتی دختر جان!!‌می شستی مثل انسان های نرمال از تابستون به شدت بارانی ات لذت می بردی!! به شدتتتتتتتتت جیییییییغغغغغغغغغغغغغغ!!!!                                       پ

پ. ن. نه! من بر سر ایمان خویش نمی لرزم! اون اسم سرخپوستی ام هست!!                     پ



مینا ۱۷۷





سلام
......


!سلاااام
......


   سلام؟
.......

!!!!!!سلام
آیکون من که ۶ متر می پرم هوا!!!                پ




پ. س.  نکته اخلاقی:  جواب سلام واجبه! حتی اگر مرغ شما هزار و چهارصد و بیست و سه بار در روز بهتون سلام کنه! اینو مینا هم می دونه!!!                         پ




Monday, 5 August 2013

The Way Back Into Love





By Drew Barrymore and Hugh Grant

Music and Lyrics by Marc Lawrence (2007)



Sooooo true!!





From:http://www.phdcomics.com/comics.php


صلاح کار کجا و اسمشو نبر کجا؟



بامزه نیست که اسمشو نبر که نظ ام رو از قهقرا گذروند قرار شده بره برا  نظ ام مصلحت تعیین کنه؟ مصلحت رو می دن دست چه کسایی!!!  دریدا راست می گه که سیستم ها از درون خودشون رو منفجر می کنن!                    م


 پ. ن. ۱ خب دقیقا اینو نمی گه! تازه درباره این جور سیستم ها هم نمی گه! اصلا یا اون جمله بالا را فاکتور بگیرین  یا پاشین برین
Of Grammatology 
بخونین!!!                                     م

پ. ن. ۲ عنوان.... شرمنده ام حافظ جان!!             پ



:I


اگر روزی چیزی برای سفارت فرستادین که برگرده دست خودتون، اغفال نشین پاکت نامه سفارشی تمبر خورده بدون آدرس بگذارین تو مدارک!! مدارک هیچوقت به دست شما نخواهد رسید!!! آدرس تون رو در شش گوشه نامه بنویسین. تمبرها رو بچسبونین و خلاصه جوری پاکت رو ضایع کنین که امکان هیچ سواستفاده ای نداشته باشه و مجبور شن برای خودتون پستش کنن!!                              م

      سفارت نامه پریای خط خطی، جلد بیست و نهم، فصل سوم، ۱۲۶

پ. ن. ۱  بیخود نبود من سال اول هی باید شاخ هام رو اره می کردم وقتی می دیدم که اینجا یه نامه می نویسی که به شرافتم که من انقدر پول بیشتر ندارم و سازمان های رسمی باور می کنن. شرافت ما کجاست پس؟    

پ. ن. ۲ احتمالا سفارت ما تنها سفارتیه تو دنیا که در جواب آدم که میشه یه تصویر از این مدرک رو برای من ای میل کنین که کارم زودتر انجام شه، جواب می ده سیستم ما به اینترنت متصل نمیشه!! یعنی سفارت ما در حد قهوه خونه ها و دونر فروشی ها هم امکانات نداره یا نمی خواد داشته باشه! مک دانلد که جای خود داره!!! به عنوان ملتی که آبروداری براش حیاتیه، وحشتناکه که هیچ توجهی به تاثیر این برخوردها نداریم!! بعد اگه نوه خواهر دخترخاله جواد آقا تو شیش تا شهر اون ور تر بلند بخنده، کل ایل و طایفه جواد آقا، همسایگان و جمعی از کسبه محل آبروشون می ره!                              م






Saturday, 3 August 2013

Once There Was A War



All war is a symptom of man's failure as a thinking animal.

                        John Steinbeck 



Up to date babies!!!




From: http://www.glasbergen.com/tag/cute-baby-comics/


؟



فتوی جدید رو خوندین که میشه اعضای حیوانات رو به انسان پیوند زد ولی نمیشه باهاش نماز خوند؟ یعنی چی اونوقت؟ یعنی مثلا اونی که دهلیز قلب خوک بهش پیوند خورده (آقا برا ما حرف در نیارین!! خب استفاده می شه دیگه!! ) وقتی می خواد نماز بخونه باید دهلیز قلبش رو در بیاره، بعد نماز بگذاره سر جاش؟ یا نماز نخونه سر پل صراط بگه آقا اجازه ما گواهی دکتر داریم؟ یا بمیره اصلا!! غلط کرده نیاز به پیوند قلب داشته!! می خواسته شب ها قبل از خواب قلبش رو مسواک بزنه که اینطوری نشه!!           پ



پ. ن. اون پادشاهه تو شازده کوچولو عقیده داشت که یه پادشاه باید فرمان هایی بده که شدنی باشه!! این آدم بزرگ ها راستی راستی عجیب اند! مخصوصا عظمی هاشون!!!!                                    پ

Falling Slowly







By Glen Hansard and Marketa Irglova

Once by John Carney (2006)



تبریکات فائقه!!!!!



رییس جدید مبارک (کدوم جمهوری آخه؟) امیدواریم ایشون کار رو به جایی نرسونن که بهشون بگیم اسمش ثانی!!!           م


پ. ن. ۱ چندوقت پیش در جواب یکی که می گفت تو که امیدی به رییس جدید نداری چرا حرص می خوری؟ گفتم که انقدر موقعیت زیر-قهقرا است که اگه یکی بیاد که بدونه آدم تو سخنرانی که می ره رو خبرگزاری های جهان از ممه و لولو حرف نمی زنه، من راضی ام. امروز دیدم بی. بی. سی. مشعشع ترین افاضات مثال زدنی اسمش رو گذاشته رو سایت!!! یعنی این دیوار کو؟                       م 

پ. ن. ۲ می خواستم بنویسم رییس جدید میمون!! خودم از ارجاعات فرامتنی خنده ام گرفت!                             م




Thursday, 1 August 2013

The advantages of NOT having a Facebook ID




From:http://www.phdcomics.com/comics/archive.php?comicid=1592


:((



به یک ماشین زمان-ساز نیازمندیم.                                                                      م  


                                                                                                  روابط عمومی پریای خط خطی      






:I



داریم درباره استاد جون سابق غیبت می کنیم و آخرش به این نتیجه می رسیم که استادمون از دست رفت. می گم حیف شد. استاد خوبی بود و راستش ذره ای تاسف در صدام به گوش نمی رسه. می گه معلومه چقدر دلت سوخت الان! خرس رمال بیشتر احساس تو صداش بود وقتی می گفت حیف شد، کلفت مطبوعی بود!  یعنی ببین آدم رو با کیا مقایسه می کنن؟ این بود آرمان های ما؟   

پ. ن. ۱ من در پیامی سوپر صادقانه !! به استاد جون سابق نوشتم ما دو تا یه هفته با هم ایم و می خوایم غیبت کنیم. حوصله هم نداریم رو پل صراط آکروبات بازی کنیم. فرمودن 
permission granted 
و نوشتن فکر کردی اون برا من می نویسه چه ژانر صفحه هایی پشت سر من می گذاری که این دفه داری اجازه می گیری. وروجک؟ یعنی به همین راحتی بعد ۱۰ سال دوستی که حداقل ۴ سالش صرف بانشاط نگه داشتن کلاس شون شده، آدم رو به فتنه و اغتشاش متهم می کنن و به آدم می گن
imp
یعنی واقعا پس چی شد آرمان های ما؟

پ. ن. ۲ جمله بالا نشون می ده گه چرا شلدن وقتی خودش رو 
one
خطاب می کرده، تو مدرسه کتک می خورده!!!!!                           م




07.25.2013