داشتم رو یوتیوب نقدهای فیلم جدید آقای خاکستری رو می دیدم (از آدمی که ویدیوهای پاپ رو نمی بینه ولی آهنگ های هجوشون رو از حفظه، چه انتظاری دارید؟) و دوستان مجازی که فیلم رو دیده بودند و از چرندی اش از خنده غش کرده بودن و سینما رو به هم ریخته بودن. دلم برای روزهایی که این کار، حرفه اصلی من و بستنی چکه کن محسوب می شد، تنگ شد. فیلم چرند دیدن و تا حد انفجار خندیدن!! چند بار سینما رو به هم ریخته باشیم یا از طرفداران غیرتی آقای کیمیایی ناسزا دریافت کرده باشیم، خوبه؟ با همه اینا برای چرندیات حدی هم قایل بودیم. مثلا آخرش هم توتیا (نخیر!! اینجوری نوشته می شه!!) رو ندیدیم یا یکی دو بار فیلم های آقای گلزار در همون ۵ دقیقه اول انقدر به شعورمون توهین کردن که عطاشون رو به لقاشون بخشیدیم!!) دیدن سینما دوستانی که همون طور که ما تکرار می کردیم قاتل در نمی زند چون خودش کلید دارد و ریسه می رفتیم، ادای آقای خاکستری رو در میارن که یک بار کاری که بهت می گن رو انجام بده و غش می کن، لذت بخشه. تازه دارم می فهمم که علاقه من به
Honest Trailers
و گروه سازنده اش که سلیقه فیلمی شون بسیار با من متفاوته از کجا میاد. این ورا خیلی کم اتفاق می افته که فیلم انقدر چرند باشه که بشه بهش خندید. حتی فیلم های تجاری هم خوش ساخت و حداقل سرگرم کننده اند. برای چرند دیدن و خندیدن باید به سوپ اپراها و ریالتی شوها پناه برد و این برنامه ها پایین خط مرزی من برای چرندیات اند. به هر حال، این روزها ویدیوهای نقد آقای خاکستری انقدر بامزه اند که من گاهی یک ویدیو رو چند بار می بینم و با گروهی دوست مجازی به فیلمی که ندیده ام می خندم!!
پ. ن. بی ربط. اگر مثل من یکی از دغدغه های زندگی تون (خودتون چشم هاتون بچرخونین لطفا!!) این بوده که ریسه رفتن ریشه اش چیه؟ و چرا هیچ واژه ای شبیه اش نیست، واژه لاتینه و به معنای خندیدن!! از اون لحظاتی لامپ بالاسری لاتین خوندن که ناگهان یک رابطه رو کشف می کنی و تا آخر روز یه چوب لباسی تو دهنت گیر می کنه!!
No comments:
Post a Comment