دخترها با جدیت دارن کارهای نهایی پروژه رو تموم می کنن ولی بیشتر پسرها بعد از کمی کار عقب کشیدن و دارن وقت تلف می کنن. صداشون می کنم که بچه ها یه دقیقه به خودت نگاه کنین. مشکل دنیا الان این شکلیه!! زن هایی که با دقت کار می کنن و مردهایی که لحظه آخر میان و کار رو به اسم خودشون تموم میکنن!! پسرها غر می زنن که کاری که من خواستم رو انجام دادن و اصلا دخترها خودشون خواستن که مزاحم نشن که پروژه سریع تر پیش بره!! در نهایت وقتی اسم ها نوشته می شه و کار رو می بریم پایین آویزون کنیم، دخترها با عشق به تابلوشون خیره می شن و لیونی می گه که چقدر به حاصل کار افتخار می کنه. پسرهااون طرف تر دارن به رهگذاران دخترک چل تیکه مون رو نشون می دن که پروژه کلاس شون بوده!! دخترک چل تیکه رو به رومون وایستاده و داره با غرور نگاهمون می کنه!! و دخترکی که عاشق رنگ های غریبش بود و از قضای روزگار و با اینکه قرار بود به اندازه کافی بهش مغز ندن، به شدت باهوش از آب در اومد. انقدر که گربه شیشه ای بهش حسودی می کرد و طعنه می زد که
The patchwork girl has come to life,
No one's sweetheart, no one's wife!
Lacking sense and loving fun,
She'll be snubbed by everyone!
،دخترکی که در جواب اونایی که می گفتن لپ های نرمال صورتی اند، می گفت که لپ های تا به تای زرد و صورتی اش یگانه اند و چرا آدم ها باید شبیه هم باشند؟ دخترک رو وسط دخترها و پسرهام نگاه می کنم و فکر می کنم که دخترک چل تیکه آز چه انتخاب درستی بود. چه کتاب دیگه ای بهشون بدم که بتونه یک کم افکار قدیمی پوسیده رو به چالش بکشه؟
No comments:
Post a Comment