Friday, 21 March 2014

دوست های غریب من! (حتی اگر بزرگتر باشن!)


 هویج خرد شده می خوای؟
نه! غصه دارم!
آآآآآآآ!‌هویج به جای بهتری رفته!!! غصه نخور!!
:- l


I knew exactly what love looked like in 7th grade





http://poetryfeels.tumblr.com/post/46505920938/when-love-arrives-by-sarah-kay-and-phil-kaye-i


هموطنان ناامید کننده!!


هر بار که فکر می کنم من دیگه شورش رو درآوردم. یه مساله ای پیش میاد که  یه دیوار دفاعی محکم تر دور خودم بکشم و تا جای ممکن ازشون دور شم. رفته بودم از یه مغازه افغانی شیرینی های ایرانی بگیرم برای  همکاران. صاحب های مغازه انقدر دوست  داشتنی هستن که من به قیمت شناخته شدن در بین ایرونی ها هر چند وقت یه بار یه سری بهشون می زنم. به شدت خوش برخوردن و به شدت درستکارن. مثلا چند بار شده به من گفتن این شیرینی ها تازه نیستن، از اون یکی ها ببر. این بار خانوم اقای فروشنده هم بود و یه خانوم کلاس بالای ایرونی که شین هاش به شدت می زد و داشت با خانوم فروشنده صحبت می کرد. من به سرعت شیرینی هام رو انتخاب کردم و داشتم حساب می کردم که خانومه برگشت گفت من بگم ها! من همه خریدهام رو کردم! هیچییییی نیاز ندارم!!! اما حالا که اومدم پیش شما، اشکال نداره از شما هم خرید می کنم!!!  یعنی من رسما مغزم در حد جن گیر ۳۶۰ درجه تو کله ام چرخید و نگاهم به آقای فروشنده ثابت موند که چی می خواد جواب این فرشته ایثارگر رو بده. آقاهه و خانواده اش خیلی نازنین اند. خیلی!!! در حالیکه من دود از کله ام بلند شده بود، ایشون بدون تلخی یا طعنه به خانوم نیکوکار در دجله انداز! گفت از خوبی شماست که خرید می کنید. یعنی این خانوم نمی تونست همین جمله رو یه جوری دیگه بگه که غلظت منت در جمله کمتر باشه؟  نمی تونست مثلا بگه  برخورد شما انقدر خوبه که آدم دوست داره ازتون خرید کنه؟ یا مثلا انقدر کیفیت کالاهاتون خوبه که با اینکه من خرید کردم ترجیح می دم از این ها هم بگیرم؟ راستش خیلی دلم گرفت. خداحافظی کردم و اومدم بیرون.  خیلی وقته که امیدم رو به تغییر دسته ای از ایرانی ها از دست دادم.







تامس و ..... مارگرت اتوود!!!



دهکده جهانی!!! شبکه های اجتماعی!!! دسترسی همه وقت به همه آدم ها! پوووووف!!! فکر کن این هفته باید  نگرش مارگرت  اتوود  رو نقد می کردن و تامس از اینکه ایده گیر نیاورده حرصی شده و توییت فرستاده برای مارگرت اتوود که آخه چی فکر می کردی وقتی اینو نوشتی؟ بچه ها در برابر  چشم های گرد من گفتن تو بودی؟ من اون توییت رو دیدم!!!  همه اش دارم فکر می کنم که یک نویسنده محترم ۷۵ ساله وقتی این توییت رو دیده چه فکری کرده؟ یعنی به کدامین دیوار بکوبم سر خود را؟


پ. ن. دزدی از نیماست دیگه!! معلوم نبود؟




La Tour de Babel



de Julie Bertuccelli              
1h19 min. France. 2013





یه مستند بامزه درباره بچه های خارجی در مدارس فرانسوی و مشکلات زبانی در متن زندگی همه شون!! بچه های یک کلاس تقویتی یه مدرسه در مدتی که با هم اند باید بتونن با هم، با جامعه و همه مشکلات مهاجرت کنار بیان!! 
 بچه های خشمگینی که روز اول با کوچکترین چیزی خشمگین به هم می پریدن، کم کم با زندگی و مشکلات هم آشنا می شن و  به یک زبون مشترک می رسن. این معجزه همدلی مشکل هم زبونی رو کم می کنه! و روز آخر همه با اشک و آه جدا می شن و روونه جامعه بزرگتر و ترسناک تر بیرون می شن!! فیلم ساده، روون و واقعیه!!! کاش واقعا می شد با تغییر یه حرف تعریف برج بابل  (برجی که برای رسیدن به خدا ساخته شد و خدا رو عصبانی کرد. اونقدر که برج رو خراب کرد و سازندگانش دیگه زبون همدیگه رو نفهمیدن!!)  رو به درس بابل تبدیل کرد!! 



دیوارم کو؟



استاد جون موفق شد منو بچپونه تو کنفرانس!!!  همه بهونه هام رو هم برطرف کرد!!!



دوئل!!!



آقا یکی از ما پرسید چطور کسی رو به دوئل فرا می خوانند، ما هم توضیح دادیم!!! حالا ملت تو راهرو با دستکش می زنن تو صورت هم و می گن
I demand satisfaction!!!!! I challenge you to a duel!!!!
فکر کنم همین روزا من رو دفتر بخوان!!!

  ۱ سناریو فرضی
ببین جیمز انقدر ها هم خوش تیپ نیست ها!!!
ها؟ 
توهین!!! ناسزا! شرم آور! چلپ (اون صدای دستکشه بود که همراهشونه این روزا تو این گرما!!!). من تو را به دوئل فرا می خوانم!!! (خیلی حماسی بخوونین!!)


سناریو فرضی ۲
جنگ ستارگان مزخرفه!!!
چشم های از حدقه بیرون زده!!!!!
من فقط می گم ....
خاموش باش!!!! دژخیم!! شمشیر من سزای این خیرگی است!!! (چلپ) بجنگ!!!

و شمشیر ها و خنجرهای فرضی در هوا به چرخش در میاد و اشتباه نکنین!!! دخترها این رسم رو پایه گذاری کردن و خودشون و پسرا رو به مبارزه طلبیدن و قضیه همه گیر شد!!! می ترسم فردا معلمه ازشون تکلیف بخواد به مبارزه بطلبنش!!! خوبه زبون رسمی شون این وسط ها بهتر شده حداقل!!!



لیدی مکبث بودن!!!



لیدی مکبث و جادوگر یکی از گروه ها غایب بودن و آخرش من گفتم خب بابا! بدین من جاش می خونم!!! و کلی خندیدم! از خوبی های گوگولی های دبستان اینه که هنوز تاتر بازی کردن براشون مثل بازیه! نه اضطراب دارن! نه خجالت می کشن!! یعنی من جلو مکبثی که نصف من بود و باید سرش رو بالا می گرفت که 
My lady! My love! My life!
هاش رو نثار لیدی اش بکنه، کم آوردم!!‌ تازه وقتی می خواستن پیشرفت امروزشون رو نشون بدن، اسکار از من خواهش کرد که دوباره لیدی مکبثشون باشم و من رسما داکتر هوریبلی گفتم
Oh my God! Look at my wrist! I have to go!
و در رفتم!! حالااگر دبیرستان بود برا خوندن  نقش دوست بچه ها هم همه کلی دچار اوووووووو!‌ میس !! شما دارین دوست لوک رو می خوونین!!! اوووووووو!‌می شدن!!!


Monday, 17 March 2014

Relative Sadness



Einstein’s eyes were filled with tears
When he heard about Hiroshima
Mr Tamihi had no eyes left
With which to show his grief.

                            Colin Rowbotham




Friday, 14 March 2014

خارجی های نازک نارنجی!!!


آفتاب درخشان!!!‌هوای تازه که تا مولکول هاش رو می شه دید!! باد ملایم و همه تا بهت می رسن اخطار می دن که برو تو. امروز هوای تمام قسمت های شمالی فرانسه به شددددددددتتتتتت (به همین غلظت!!) کثیفه و ریه هات می ترکن!! پوستت زامبی ای میشه!!!  گلبول های سفیدت تو خونت هیپ هاپ می رقصن!!! بعد من خیلی ریلکس می گم بابا!! من از تهرون اومدم!!!‌ما اونجا تبعیض نژادی نداریم چون ملت صبح ها با صورت سفید از خونه بیرون می رن و شب با کفنِ.... ببخشید پوست سیاه بر می گردن!!!‌اصلا بی هوازی شدیم تو تهرون!!!‌ملت مقاوم همیشه وسط صحنه ثابت کردن که برای زنده موندن حتی به هوا هم نیاز ندارن!!! گوش نمی دن که! تازه امروز وقتی صورتم رو تمیز می کردم و پد مورد نظر، کمی تیره شد، کلی نوستالژیک شدم به یاد اون شب هایی که می اومدم خونه و با کاردک از رو صورتم دوده می کندم!!! آههههههههههههههههههه!





خنده بدجنسی یه مقدار زیاد!!!


این جلسه

Miss! I can't find my French Lieutenant's Woman!
Who picked up Quentin's French Lieutenant's Woman? 
Miiiiiiiiiiiisssssssssssss!
و کلاس انفجار!!!
اون یکی جلسه


Quentin! Did you find your woman?
Miiiiiiiiiiiisssssssssssss!
و کلاس انفجار!!!

پ. ن. فکر کردین من همین طور بی دلیل تو فرم های چرند نمایشگاه کتاب، رو به روی جنس می نوشتم بدجنس؟







ما نرد های بیشمار!


نرد یعنی اون ور سینما تلفن یکی زنگ بخوره و تو در این گوشه بپری هوا که شرلاک!! شرلاک!!





Trixieeeeeeee!





From: http://blindcomics.blogspot.fr/2013_03_01_archive.html

Puisque tu pars.... de Jean Jacque Goldman





یک ضرب المثل سرخ پوستی می گه



به بچه که رو بدی یک ساعت قبل از کلاس بهت اس. ام. اس. می ده که برا امروز تکلیف چی داشتیم؟





استاد جون پشتکار دار!!!



استاد جون انگلیس هست. به من ای میل زد که می خوای تو کنفرانس ماه بعد باشی؟ من هم گفتم شما سوژه پیشنهادی دارین؟ من فقط همین رو کم دارم الان!! بعد دوست بنفش جیغ جان با یک ویروس کامپیوتر ملت رو هیروشیما کرد و اساتید کلا محو شدن!! امروز ساعت هشت و چهار دقیقه صبح (فکر کنم دقیقا حساب کرده بود ساعت رو به وقت اینجا!!) استاد جون از انگلیس اس. ام. اس. داده که برو پیش مادام ایکس ثبت نام کن!!! یعنی از دست این استاد جون های پشتکار دار!!!




این اعراب بامزه!!!


می دونستین که اسم هومر سیمپسن تلویزیون عربستان، عمر شمشون هست؟  یک ساعته یه جالباسی تو دهنم گیر کرده!!! یعنی از اسمش دشداشه می ریزه، چه جور!!!



Wednesday, 12 March 2014

Frankenstein



Accursed creator! Why did you form a monster so hideous that even you turned from me in disgust?” 


                             Mary Shelley


Sense of humor!!


داشتم نامه ای که برا استاد جون نوشتن رو بازخونی می کردم که بفرستم، خودم نمی تونستم جلو خنده مو بگیرم!! بیخود نیست استاد جون رسما منو می بینه خنده اش می گیره!!! احتمالا اسرافیل صور به دست منتظره که من یه روزی یه چیزی رو جدی بگیرم که آخر زمان رو اعلام کنه!!!!



تماشاگر نمونه!!!



هفته پیش ۳ نفر بودیم برای دیدن فرنکنستین!!! این هفته  فقط ۱۲ نفر با من میان!!!! 


خدا جون! مچکریم!!!


سپاس پروردگار متعال را که سوال های این دفه گذشت!! رسما با فروپاشی عصبی و ولو شدن روی زمین و گریه صدا دار!!! ۳۰ ثانیه فاصله داشتم!!! فکر کن مجبور شی ۲ تا کتاب بخونی که ۱۷ تا بخش انتخاب کنی و از هر کدوم سه تا سوال در بیاری!!! فکر کن بخش ها نباید بیشتر از ۴۰۰ کلمه باشه و باید تایپ شه!!! فکر کن تعطیلات نازنینت صرف این اعمال بشه و بعد راکی (عمرا بفهمین چرا به این همکار می گیم راکی!!! هیچ شباهتی هم با استالون نداره!!! در این حد که استالون رو دیدین، این مستر بینشون هست!!) بگه تو که ۱۴ تا بیشتر نباید تحویل بدی و ۹ تا سوال طفلک این وسط دچار افسردگی فلسفی بشن!!! بعد که سوال ها تموم شد، ۱۰ دقیقه قبل از خط پایان، همکار جان بگه تو کاملا داری به بچه کمک می کنی ها!!! سوال ها رو کلی تر کن!!! و این وسط با هزار تا چیز دیگه هم سر و کله بزنی!!!  منت خدای را عز و جل که سوال های بک تموم شد!!!!





روابط عاشقانه معلم - شاگردی!!!!


I love my English teacher!!!
Take that back!!!!!



Saturday, 8 March 2014

دغدغه های مینایی - فلسفی!!!


امروز که مینا جان کف دست من جلوس فرموده بودن، یک آن نگاهش کردم و فکر کردم ۷ سال، هزار تا خاطره، این همه سر و صدا، صد و هشتاد تا پست  و همه اش کف دست من جا می شه!!! تازه وقتی پاییزها پرهاش می ریزه می فهمی که از کف دست هم کوچولوتره! 


یک کانال محشر


دوست من این کانال رو بهم معرفی کرد و گفت عاشقش می شی!!! حق داشت!!! همه تاریخ دنیا رو باهاش دوره کردم و کلی هم حال کردم!!!
Hell!
جان گرین می تونه تاریخ ۳۰۰ صفحه ای طووووووووووووووولانیییییییییییییی خسته کننده انق لاب رو هم جذاب کنه!!!




Hooray For Women!!!





From: http://www.cagle.com/news/international-womens-day/page/5/


Friday, 7 March 2014

Someone is out of service!!!!



این برادر دوست من اومده زنگ تفریح و گیر داده به من که 
I used to be taught by someone!!!! I still want to!!!
(با لحن یه بچه تخس ننر بخونین)
یعنی من این وسط تو این ولوله سوال های شفاهی بچه دیپلمی ها (که رسما دو هفته نازنین من رو بر باد داد!!) و فصل عزیزم که از حد رشدش جلو زده و کوتاه نمیاد تموم بشه، بره پیش استاد جون!!! فقط رفیقمون رو کم دارم که بشینیم درباره لزوم هشت همسری در اسلام بحث کنیم، زبانشون پیشرفت کنه!!! همچنان به یک عدد دیوار جهت کوبیدن سر نیازمندیم!!!




بَق


انسان به دیواری برای کوبیدن سرش نیاز پیدا می کنه وقتی می گه بارت و ازش می پرسن بق
Barthes
(تئوریسین پساساختارگرای فرانسوی)
یا
بارت
Barth
( نویسنده پست مدرن 
Lost in the Funhouse)!!!
حالا خوبه می شه از تلفظ فرانسه سواستفاده کرد اینجا!!! تو انگلیسی اش می شه بارت و بارت!! شبیه دوپونط و دوپونت، کارآگاه های دوقلوی تن تن!!!


True Story!









From: http: //pastorchrisjordan.wordpress.com/2013/11/09/the-weekend-funnies-on-friendship/



Experience?



روزهایی بود که بین معصومیت و بلاهت مطلق آدم ها فرق نمی گذاشتم. به عقب که نگاه می کنم، باورم نمی شه که یه موقعی انقدر جوون بوده باشم.




Out of Place


لیوناردو دنبال زندگینامه خیلی بسیار صادقانه می گرده بره 
Out of Place
ادوارد سعید رو بخونه!!! یه جاهایی من مونده بودم بخندم یا سرم رو بکوبم رو میز!!!‌ شباهت به زندگی های تو در تو و پیچیده خودمون هم که در حد اسکار!!!! جایی که پدره شلوار پسرش رو چک کرده و نصفه شب  با همراهی مادر مربوطه به اتاق پسر نوجوونشون هجوم می یارن که تو چرا رویاهای خیس نمی بینی؟  (قابل توجه مترجم های مطلع فیلم خانوم درخشنده!!! رویای خیس یعنی این!!! از همین لحاظ!! بار اول که پوستر انگلیسی فیلم رو دیدم همون احساس بالا رو داشتم!!!‌جشنواره های خارجی پذیرای فیلم باید کلی به خاطر تناقض عنوان و محتوای فیلم (من فیلم رو ندیدم ولی مگه میشه درباره چنین موضوعی باشه؟) گیج شده باشن!!!) نمی دونی 
masturbation
گناهه؟ کور می شی؟ موهات می ریزه؟ (خداییش این تیکه انگار تلویزیون ایران روشن بود، یه آقاهه هه!!! داشت سخنرانی می کرد!!! یعنی من حفظ بودم اینا رو!! تازه پدره هم مثل خودمون اصل کلمه رو به کار نمی بره و بچه رو گیج تر می کنه!!!)  و پسره بیچاره اصلا نمی دونه اینا دارن از چی حرف می زنن، آخر رعایت نکردن حریم خصوصی و اینکه تو خانواده های این وری همه تا به شلوار و زیر و رو و این ور و اون ور شلوار هم کار دارن!!! بود!!!  تازه این خانواده به شدت با فرهنگ اون وری در تماسش هست!!!  من هنوز کتاب رو تموم نکردم ولی کلی منتظرم برسه به قسمت هایی که خانواده دست از سر پسرشون بر می دارن و برش می گردونن آمریکا، ببینم تنهایی چه کار می خواد بکنه؟


پ. ن. این پست به خاطر واژه بالا تا مدت ها در باند کناری خواهد آمد، نه؟!!! دیوار من کو؟؟؟؟





Thursday, 6 March 2014

همه جا ممکن است رخ دهد.....





Les Garçons et Guillaume à Table!

      
de
Guillaume Gallienne
Avec
Guillaume Gallienne
André Marcon
85 min. 2013. France



یک کمدی بامزه درباره  یافتن هویت به خصوص هویت جنسی در خانواده ای که تصمیمشون رو گرفتن که پسرشون گی هست!!!  فیلم تا حدی بر اساس زندگی گیوم گلیین هست و اصلا نسخه سینمایی شو یک نفره اش هست!!! 
چیزی که فیلم رو جالب می کنه اینه که این روزها که حقوق همجنس خواهان داره کم و بیش به رسمیت شناخته می شه، همجنس نخواهان!!! (خیلی هم کلمه است!!) هم یه جورایی مورد قضاوت قرار می گیرن!!! انقدر که خودشون هم باورشون می شه که گی هستن!!! 
گیوم پسر سوم خانواده است. حساسه، به مادرش انقدر وابسته است که حتی نفس کشیدنش رو تقلید می کنه و دو تا برادر بزرگتر و پدری داره که کلیشه های مردانگی اند!!! 
تحسین گیوم برای مادرش و شیفتگی اش به دنیای زنانه باعث می شه که فکر کنه دختر هست و انقدر ادامه می ده که یه روز متوجه می شه که همه حتی مادرش فکر می کنن گی هست!! و البته حرف مامانش با وحی منزل فرقی نمی کنه بنابر این گیوم قبول می کنه که گی هست در صورتی که در حقیقت نیست!!!فیلم پر از موقعیت های خنده دار، برخوردهای گروتسک و شوخی با پیش داوری هاست!! اینکه گیوم گلیین خودش نقش مادرش و گیوم رو بازی کرده به شدت کمدی اثر رو تشدید کرده!! 
فیلم از جهاتی به شدت تحسین شده و از جهاتی گفتن که علیه گی هاست!!! اما مساله اینه که تا وقتی که ما هر پسری که به تمیزی اهمیت بده و استعداد موسیقی و هنر داشته باشه رو گی بدونیم، استریت ها رو هم در دسته نرهای وحشی غارنشین قرار دادیم. پس کی می خواهیم بپذیریم که هویت جنسی ملت شخصیتشون رو تعیین نمی کنه؟ پسری که رفتار شاهزاده خانوم سیسی رو تقلید می کنه شاید قراره بازیگر بزرگی بشه. گیوم گلیین  خیلی جرات به خرج داده که تجربه خودش رو عریان روی پرده آورده!!!  و درباره مادرش هم خودش می گه که نه تنها بخشیده اش که این فیلم ادای دینی به مادرش هست. تو مصاحبه ای می گه مادرم اولین نقشی بود که بازی کردم!!!


پ. س. من در عجبم که کسی این همه شیفتگی (شما بخون
obsession)
 به زن ها رو ببینه و فکر کنه طرف مقابلش گی هست!!!‌در همون حد که ابوعلی سینا در عجب بود که کسی ماست بخورد و بمیرد!!!




مینا ۱۸۲


دوست جان متوجه شده که اگر جلو مینا بشکن بزنی یا هر عملی که به حرکات موزون شباهت داشته باشه انجام بدی، با چنین واکنشی مواجه می شی

نَی نَی نَی نَی!!! نِی نِی نِی نِی!!! وااااااای! وای! نای نای نای!!!
 (خسته نباشید!!! همین ها رو با واریاسون های متفاوت و به مدت اندازه مدت بشکن یا رقص تکرار کنید!!!)


Frankenstein


یک شنبه بندیکت کانبربچ!!!! 
YYYYYYEEEEEEAAAAAYYYYYYYYYYY!




Monday, 3 March 2014

اعتماد در این حد!!!


سلام. این شماره  رو معلم انگلیسی من به من داده و از آنجایی که من مطمئن نیستم که منو سر کار گذاشته یا واقعا شماره خودش رو داده می خواستم امتحان کنم. لطفا اگر معلم زبان من هستید به زبان ویکان جواب بدید و اگر نیستید، معذرت می خوام که مزاحم شدم!!!‌هر چند تقصیر معلمم هست!!! ارادتمند!!


le code 1



قوانین رانندگی اینجا شبیه شکیات نماز سال دوم دبیرستان هست: اگر در گوشه اینجایِ نمازِ چهار رکعتیِ نماز جماعتی برسیم که جوراب پیش نماز، طوسی باشه باید بسم اللهِ حمد رو بگیم یا از رو بغل دستی مون تقلب کنیم؟ اگر در صلاه فوق الذکر، مهر نفر کنار دست راست مون چهارگوش و نفر و دست چپی دایره باشه، حمد را بلند می خوانیم یا زمزمه می کنیم یا شش و هشت می خوانیم؟ (همین جوری نکته انحرافی داشت!!) اگر یک گوشه مهرچهارگوش دست راستی شکسته باشد، قل هو والله را در گوش نفر دست چپی داد بزنیم و اگر قطر دایره مهر نفر دست چپی از محیط چهارگوش دست راستی بیشتر بود، احتیاط واجب آن است که مهر ما شش ضلعی باشد!! (مساله!!! اگر می خواهیم مثل بچه آدم نماز جماعت بخوانیم مگر مرض داریم دیر برسیم؟ تازه هر حاج آقایی اول و وسط و آخر هر نماز، ۴۰ تا ۴۵ دقیقه افاضات از خود در خواهد نمود. حالا یا وظایف خواهران در سنگر مقدس آشپزخانه رو گوشزد می کنه یا نقش پلید لنگه دم پایی در تهاجم فرهنگی!!!‌کی دیر می رسه؟) فقط آیین نامه اینا قانون داره که اونجا من هرچی تلاش نمودم هیچ ربط منطقی بین شکیات و تفسیر خانوم بسیار بداخلاق و ارزشمند دینی مون پیدا نکردم!! به جاش اینجا انقدر همه چیز نکته داره و هی باید همه چیز رو، آنالیز کنی که انگار وسط یه بازی معمایی هستی!!! نمی دونم بقیه هم همین احساس رو دارن یا فقط می خوان این مرحله رو بگذرونن ولی من رسما دارم از شوک فرهنگی که بیشتر شبیه سورپریز بافرهنگی هست!!!‌لذت می برم و اصلا خیال ندارم به این زودی ها سر از جلسه امتحان (که اونم ماجرایی داره و با کنترل از راه دور برگزار می شه)!!! در بیارم!! در ضمن یکی از مشکلات دوران کودکی ام حل شد، راه شوسه که بدون تشدید هم تلفظ می شه از فرانسه وام گرفته شده!! یعنی  جاده ناخاکی!!! (از جاده پرداخت شده که بهتر بود!!)       پ


مینا ۱۸۱


حواسم نبود که مرغک رو در حموم جلوس فرموده و در رو هل دادم عقب و آقا تعادلشون به هم خورد و.....

اوی!!!! 


واقعا؟؟؟



من الان شبیه لوکی ام!!! مگه می شه کسی این آهنگ رو نشناسه؟ وقتی اندی سمبرگ اینو برا اسمش نوشت، من روزی نونصد بار گوش می کردمش!!! اصلا یکی از دلایلی که من انقدر اندی سمبرگ رو دوست دارم این آهنگ بود!!! 
anyways,
به نظر میاد که این آهنگ از دید فیس بوک بازان عزیز پنهان مونده!!! اگر نشنیدینش یه نگاه بندازین!! آدم می تونه بدون اینکه ناسزا بگه، عمق چرندیات اسمش رو  نشون بده و از ته دل بخنده







Sunday, 2 March 2014

:-s


 مشکل اینکه بچگی یه چیزایی رو دیده و حفظ کرده باشی اینه که احتمال نفهمیدگی! دو برابر می شه!!! فکر کن من تا امروز به فکرم نرسیده بود که  
Que sera, sera 
یعنی چی اونوقت!!! البته در دفاع از خودم، این آمریکایی ها تلفظش می کنن کِی سِرا، سِرا!!! بعد تلفظ درستش هست
کُ سُقَ، سُقَ!!! من امروز برا اولین بار دیکته اش رو دیدم!!!





9 Mois Ferme

  

de
Albert Dupontel
avec
Sandrine Kiberlain
Albert Dupontel
82 min. France. 2013





یک کمدی محشر درباره عدالت و پدر و مادر بودن!! یک خانوم قاضی بسیار سخت کوش  بسیار شغل دوست بسیار منزوی، اول ژانویه مجبور می شه تو مهمونی همکاران شرکت کنه و برای اینکه بتونه همکاران رو تحمل کنه زیاده روی می کنه و نتیجه اش این که اصلا اون شب و فرداش رو یادش نمی اد!! ۶ ماه بعد که خانوم قاضی به یه پست بسیار بالاتر ارتقا شغلی گرفته، متوجه می شه که نه تنها بارداره!!! که ۶ ماهه که بارداره و هیچ راهی برای سقط جنین نداره و از همه جذاب تر کوچکترین عقیده ای نداره که پدر بچه، کی می تونه باشه!!!
 و البته این تازه اول ماجراست! وقتی دی. ان. ای. بچه رو می ده که همکارش با یکی دیگه از همکارها مقایسه اش کنه، دی. ان، ای، در بانک پلیس پیدا می شه و پدر بچه یکی از دزدهای سابقه دار از آب در میاد!!! و از قضا، چند وقت بعد پرونده آقاهه راست میاد زیر دست خانم قاضی به خاطر ارتقا شغلی اش و حساسیت پرونده!!

خب اگه یه فیلم آمریکایی بود، خانومه یه کم گریه  و زاری می کرد و یه دوست موقرمز یا یه دوست گی  دلداری اش می داد. بعد پدر بچه جرج کلونی یا برد پیت از آب در میومد، در جا هم عاشق خانوم قاضی سوپر سکسی ولی تنها می شد و همه با هم به سمت افق راه می افتادند!! اما خب فیلم فرانسویه و فرانسوی ها از این ننربازی ها ندارند!!!

اول که اقین به شدت از خودش ناامید شده که اون شب رو به اون حال گذرونده!!! بعد باید با یک موجود خارجی که تو بدنش جا خوش کرده، کنار بیاد!!! صحنه ای که بچه رو به  ورود غیر قانونی و غصب و تملک مکانی هیچ حقی روش نداره، محکوم می کنه هم بامزه است و هم دردناکه!!! 

از اون ور پدر بچه در جهل مرکب و فقط برای پرونده اش میاد سراغ اقین و آخرش می فهمه که پدر بچه است. اما مساله بزرگتر اینه که اقین با خوندن پرونده نونصد صفحه ای قوبق می فهمه که گناهکار نیست اما اقین تنها شاهدش هست چون زمان قتل با زمانی که روز اول ژانویه با هم بودن مطابقت داره!! 

اینجاست که اقین با مساله بزرگتری رو به رو می شه. عدالت و نجات یک بی گناه یا آبروش و شغلش؟  از همه بدتر قوبق هست که نشون می ده حتی با وجود سابقه دار بودن، آدمه و از زندگی اقین می ره بیرون.  اقین در نهایت شغلش رو قربانی می کنه ولی در نهایت می بینیم که آرامش داره!! عدالت با وجود غضب دستگاه قضا اجرا شده و شاید دنیا برای بچه هایی که میان، کمی و فقط کمی قابل تحمل تر شده باشه!!

فیلم پر از شوخی های محشره!!  کارگردان که نقش روبق رو هم خودش بازی کرده، حواسش بوده که موضوع سنگین تر از اینه که بشه جدی پرداختش کرد!!! تازه قوبقی هم که بازی کرده دوست داشتنی از کار در اومده هر چند هیچ جا نه تفاوت ها اقین و قوبق رو ندیده می گیره و نه قوبق رو تبرئه می کنه

چیزی که خیلی دوست داشتم تفاوت قضاوت از پشت میز و قضاوت از دل حادثه بود و اینکه چقدر با تکیه به مدارک و مستندات می شه اشتباه کرد. اقین با قربانی کردن شغلش به مفهومی از عدالت می رسه که برای دستگاه قضایی بی معنیه!!

فیلم خوبیه و برای تمام جایزه های سزار هم کاندیده امسال!!! دیدنش توصیه می شود بسیار زیاد!

قسمت هایی که دوست دارم
وقتی روبق می ره بیرون و هر لحظه امکان دستگیری اش هست و اقین به پشت خوابیده و برای اولین بار بچه رو می پذیره و بهش می گه نگران نباش. من اینجام.

وقتی تو دادگاه شهادت می ده و از بچه به عنوان یک شاهد استفاده می کنه

هرجایی که اخبار روز پخش می شه و ما ژان دو ژقدن رو در نقش مترجم ناشنوایان می بینیم که داره با زبون من در آوردی خودش اخبار رو ترجمه می کنه!!!‌ به شدت خنده داره!!!








BFF or Best F.R.I.E.N.D.S Forever!



می گه (خیلی با ذوق می گه!!!) پشت صحنه فصل ۵ کوگر تاون رو دیدی؟
نگاهش می کنم (خیلی سرزنش بار نگاهش می کنم!!) واقعا من شبیه آدمی ام که کوگر تاون رو دنبال کنم؟ بعد تازه پشت صحنه و کامنتری هاش رو هم ببینم؟
چشم هاش برق می زنن. پس سیزن ۵ رو ندیدی؟
مشکوک و بی حوصله می گم جولز یه جوجه تازه رو تور می کنه؟ بازیگر جدیدی می آد؟ این قسمت رو سم مندس کارگردانی می کنه؟ نیل پتریک هریس، یه نامبر داره؟
تبلیغش رو  رو یوتیوب پیدا می کنه و.......
جیییییییییییییغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ به توان اِن!!!



We have to remember that we haven't been married for five years! And we don't have kids! And we have to remember that!

پشت صحنه اش رو پیدا نکردم!!! متیو پری نونصد تا برداشت رو خراب می کنه چون هروقت کورتنی کاکس رو صدا می کنه، می گه مانیکا!!!! 





Saturday, 1 March 2014

Brave New World



One of the principal functions of a friend is to suffer (in a milder and symbolic form) the punishments that we should like, but are unable, to inflict upon our enemies.

                           Aldous Huxley



À toi par Joe Dassin






ٌYou lucky bastard!



آخی!!! نه اون کوچولوئه آخه!!!   ف
کوچولو؟ از من یکی دو سال بزرگتره!!!  ف
؟ سالش هست!! (عمرا لو بدم چند سالمه!! فکر کردین!!) ف
دیدی؟ از من بزرگتره!!!  ف
You lucky bastard! تو حتی از موی فر بلوند نارنجی    خوشت هم نمیاد!!  ف
 و اینو جوری می گه انگار اینکه من از رفیق بین المللی مون کوچیکترم باعث می شه شانس من در تور زدن ایشون تصاعدی بالا بره!!!‌ یعنی خوبه یه دوست از دست ندادم  (یا بخشی از اعضای بدنم رو!!) چون از بازیگر محبوب ایشون کوچیکترم!!!!  ف



خونه تکونی عید!!!


دست دوست من درد نکنه که تصمیم گرفت بیاد خونه ام!!!   به خطر ۴۰ دقیقه حضورش، من ۳ ساعت و بیست دقیقه همه چیز رو تمیز کردم!!! همه چیز برق می زد!!! حتی آشغال های توی سطل!!!





The Grand Budapest Hotel



Director
Wes Anderson
Starring
Ralph Fiennes
F. Murray Abraham
99 min. USA. 2014

یک کمدی پرستاره سرخوش اما نمی دونم چرا با اینکه همه عوامل سر جاشون هستن، من فیلم رو دوست ندارم!! همه بازیگرها در نقش های بی نهایت کوتاه شون عالی اند. ریف فاینس در نقشی کمی بلندتر بی نظیره! کارگردانی محشره و تصاویر حرف ندارن. نمی دونم. خودم هم متعجبم که چی کم داره فیلم؟ مخصوصا که تیزرش کلی ذوق زده ام کرد!!‌  اگر خودم فهمیدم مشکلم چیه درباره اش می نویسم.