یه نگاه به برنامه کنفرانس و با تعجب به دوست جون می گم دانشگاه اسلو؟ می گه این شاهکارها.... پولین می گه وضع تو که خوبه! البر PD یه و انفجار!! معمولا این برنامه های جدی نونصد بار بازخونی می شن! این بار چی شده معلوم نیست! (منظور دکتراش بود! پی. دی. مخفف پلادیم تو جدول مندلیف هست! اگر پدوفیل (سووووت!) رو در نظر نگیریم!)
وقت خداحافظی به دوست جون می گم کی میای؟ میگه همین ماه! می گم این گوگولی رو هم بیار! میگه این گوگولی صاحب داره ها! میگم دختر جان! من که راهبه ام و سوگند پاکدامنی خوردم! این دوستم هم همزمان دو نفر رو date می کنه و رو به پولین ادامه می دم respect!!! پولین جیغش در میاد که باز چه اسراری رو داری به پارسی لو می دی؟ می گم هیچی بابا! دارم توضیح می دم که علاقه ما در مناطق شمالی البر خلاصه می شه! و پولین یه علامت راس بهم نشون می ده!!
احتیاط واجب برای برادران آن است وقتی دستشویی خانم ها و اقایون در یک مکانه و فقط به چپ یا راست پیچیدن باعث می شه بری اینوری یا اونوری، در دستشویی رو ببندن! مخصوصا وقتی یه نصف روز دیگه ممکنه تو کنفرانس همدیگه رو ببینین و دو تا جونوری که وسط ماجرا رسیدن، نه تنها با Ew! Ew! Ew! و My eyes! My eys! آبروتون رو ببرن!!!
پولین البر رو دو فیس بوک اد کرده و با قهقهه می گه اینو ببین. یکی اینجا نوشته این آقاهه کیه که انقدر شبیه برد پیته! عکس رو به من هم نشون داد و واقعا شبیه برد پیت تو جاسوس بازی هست! یعنی یه ساعت داشتیم می خندیدیم!
وقتی پولین داشت دماغش رو پودر می زد (من تا حالا فکر می کردم این اتفاق فقط تو فیلم ها می افته) و من گفتم تو کیف من از ماشین حساب تا چکش پیدا می شه اما وقتی برسه به یه رژ لب فکر می کنم جا ندارم، پولین خیلی سخاوتمندانه گفت تو که نیاز به آرایش نداری. بسی خوش خوشانمان شد. درس اخلاقی: گاهی از دوستاتون تعریف کنین!
بسه دیگه ما ۱۰ ساعت پاریس بودیم من این همه براتون نوشتم. این بود سفرنامه من و پولین!
No comments:
Post a Comment