لوتوس اولین آشنای من تو این خونه بود. از همون روزهای اول که دم پنچره می یومد. با هم دوست شدیم. بار اول رنگ خاکستری یکدستش چشمم رو گرفت. وقتی اولین بار تو حیاط دیدمش، ناز کردنش شد عادت همیشگی مون. بعد از طوسی لوسی، پیشو، جناب آقای گربه، لوس طوسی، آخرش با لوتوس کنار اومدیم. روزی یکی دو بار همدیگه رو می بینیم و گاهی شب ها لوتوس پشت پنچره دراز می کشه. اینجا بدون لوتوس غیرقابل تصوره.
No comments:
Post a Comment