آدم هایی هستند که باید باشند. که هیچوقت آماده نیستی بشنوی رفته اند. عادت داری به بودنشون. پرینسس لیا یکی از این شخصیت ها بود. هرچقدر که با بیکینی طلایی اش شوخی کرده باشیم و به کل کل هاش رو با هان سولو خندیده باشیم، باز دوستش داشتیم. خود جنگ ستارگان بود. عاشق جنگجویی و کله شقی اش بودیم. پارسال که جنگ ستارگان جدید بعد از این همه سال اومد باز بهترین قسمتش لیا بود، جنگجوی کهنه کاری که ژنرال شده بود، برادرش ناپدید شده بود، شوهرش بعد از اینکه فرزندشون به تاریکی پیوسته بود، از استیصال با سفینه اش به دل کهکشان زده بود و پسرش علیه اش برخاسته بود. ولی هنوز لیا بود. پیر و باشکوه و ایستاده. وقتی کری فیشر کهنسال از سفینه پیاده شد، هریسن فورد کهنسال رو دید، نفسش گرفت ولی لبخند زد و گفت
Same jacket!
یک سینما دست زد و صدای خیلی ها می اومد که مشهورترین جمله های جنگ ستارگان رو تکرار می کردند
I love you!
I know!
چوباکا که دوید و بغلش کرد، همه ما بودیم. هنوز هم کری فیشر و هریسن فورد با کل کل هاشون تماشاچی ها رو مسحور می کردند. وقتی بعد از کل کل های همیشکی هان، لیا رو به آرامی در آغوش گرفت، یکی از بهترین و لطیف ترین صحنه های فیلمه. هنوز وقتی فورد می میره و فیشر مرگش رو حس می کنه و پاهاش سست می شه، زیباست و ری که بعد از مرگ هان در آغوش لیا به هق هق می افته، همه ما بودیم. ولی لیا هنوز ایستاده بود. هنوز پابرجا بود.
کری فیشر واقعی هم دست کمی نداشت، کمتر آدمی می تونه با بیماری روانی و اعتیاد اون جور بجنگه و تبدیل بشه به نماد مبارزه. انقدر صریح بود که خودش رو هم نقد کنه و اعتراف کنه که اشتباه کرده و انقدر انصاف داشت که بگه آدمی که شبانه روز با بیماری روانی می جنگه باید به خودش افتخار کنه، نه اینکه شرمنده باشه! عادت کرده بودیم که به حرف های بی پروای بامزه کری!! وقتی خبر سکته اش اومد همه به شوخی و جدی تکرار می کردند
May the force be with her!
و هیچکس فکر نمی کرد که نباشه برای اکران فیلم بعد. فیلم هشتم تموم شده و تصویر لیا بدون هان سولو و با دونستن اینکه کری فیشر هم دیگه نیست چقدر غم انگیز خواهد بود. شاید تصویر کری فیشر و بیکینی طلایی اش تو حافظه جمعی موندگارتر باشه، اما لیا ژنرال ما بود و جاش چقدر خالی خواهد موند.
چرا ۲۰۱۶ تموم نمیشه؟
No comments:
Post a Comment