Saturday, 15 November 2014

پرنس فیلیپ و مامان لیونا!!!


داستان از اونجا شروع شد که من به فیلیپ گفتم می تونه بیاد تو جلسه های کتابخوانی دبیرستان شرکت کنه. فیلیپ با سیستم ما، سال دوم راهنمایی هست.  کتاب چی بود؟ چهار جلد 
A Hitchhiker's Guide to the Galaxy!
فیلیپ مثل یک نرد تمام عیار چهار جلد رو خوند و یه ربع زودتر از جلسه اومد دبیرستان! حتی منتظر نشده بود من برم دنبالش! (بچه های راهنمایی برای اومدن به دبیرستان باید همراه داشته باشند) من هم سپردمش دست مارتین با یک تذکر جدی که این بچه رو تا بازگشت من زنده نگه دار و رفتم دنبال ابی و ایلیانا. هم نردان عزیز در میان معلم ها!! خلاصه فیلیپ در کمتر از نیم ساعت همه مون رو به چالش کشید.  تعریف ببل فیش رو ارائه داد و تصحیح کرد! به رستورانی که ته ته جهان بود، خندید و وقتی در برابر سوال من جوابی نداشت، گفت چهل و دو!! (همه از کتاب هست!) و در نهایت وقتی می خواست درباره فورد پرفکت حرف بزنه چنان نردانه به هری پاتر ارجاع داد که ابی رسما دستش رو فشرد و ورودش به جمع نردهای دبیرستان رو تبریک گفت!! این افتخار نصیب هرکسی نمی شه!! حالا یک هفته است که تو دفتر فقط حرف فیلیپه!! یعنی نشده من و ابی، استاد اعظم همه نردهای دبیرستان و یکی از باهوش ترین آدم هایی که تو زندگی ام دیدم!!!، قربون صدقه فیلیپ نره!! چقدر این بچه دوست داشتنیه! چقدر باهوشه! چقدر نرده! (بالاترین تعریفی که ابی از کسی می کنه!) و بیا از کمپین راه بندازیم، بکشیمش تو بخش انگلیسی!! (این هم ماجرایی داره!! فیلیپ اتریشی هست، تو بخش فرانسه است ولی در هر سه زبان انقدر پیشرفته است که عملا نمی شه تو یه بخش طبقه بندی اش کرد!) رو  دیروز که رسما اعلام کرد تصمیم گرفته فیلیپ اولین دوست پسر دخترش باشه و در برابر من که از خنده غش کردم و گفتم لیونا دختر توئه!! واقعا فکر می کنی به این آسونی به حرف کسی گوش می ده؟ گفت خب آرزو که می تونم بکنم!!  از اون ور، فیلیپ نه تنها مهمان افتخاری کلوپ کتاب و فیلم شده، بلکه پریروز که کشف کرد من و کریستین به بچه های اون ور اریگامی درس می دیم. با جدیت تاریخ کلاس رو تو دفترش یادداشت کرد که بیاد  و البته این ماجرا ادامه دارد!! 






No comments:

Post a Comment