امروز خانوم کتابفروش محترم سوال هایی که براش نوشته بودم رو جواب داد. با ذوق. من براش هجی کردم و نوشت. مثل یه دختر بچه دبستانی که واژه های اولش رو می نویسه هیجان زده نوشت. شک کرد. پاک کرد. دوباره نوشت. با خنده شیرینی گفت دستخطم رو کسی نمی تونه بخونه!! گفتم نگران نباش. ببین چقدر ه رو خوب می نویسی. با شوق رفت خونه که تمرین کنه. که قوس ن رو درست بنویسه. دلم برای این شور و شوق یاد گرفتن تنگ شده.
No comments:
Post a Comment