Thursday, 16 January 2014

This is between us and the sea, Ross!



پشت میز کافه دانشگاه نشستم که دوست کرد وارد میشه و می پرسه خوبی؟

نمی خوام درباره اش حرف بزنم!!

دوست بعدی که می اد می پرسه چی شده؟  و سکوت !!

دوست نیمه ترک وارد می شه و می پرسه چی مرگته؟ سرم رو می گذارم رو میز و خیلی چندلر وار زوزه می کشم!! خیلی حرفه ای می پرسه پسر ترکه؟ این دفه چی کار کرده؟

چند تا علامت راس به سمت در نشون می دم و می گم نمی خوام درباره اش حرف بزنم ولی دلم می خواست این کار تو کلاس می کردم. بعدش هم بهش می گفتم وَ فَنَپولی!! من یا از دست این سکته می کنم! یا از کره زمین می رم بیرون! یا می کشمش! دوست ترک با همدردی سرش رو تکون می ده! و می گه دلارات به پول ورمونت تبدیل کن! دوست های دیگه کمی صبر می کنن و می گن میشه یکی تون ترجمه کنه؟




No comments:

Post a Comment