Post Viva Writing!

.   از آنجاییکه من حالم خوبه، بیرون پنجره هم داره بارون می آد، تو کتابخونه هم هیچ ابنا البشری نیست و اختصاصی مال منه، می خوام مثل یک
nerd
  اصیل اعتراف کنم که نوشتن پایان نامه می تونه به توان
n
لذت بخش باشه اگر
(Hey listen! I’m imparting wisdom!!!) :
-   
شونصد تا کتابخونه تو شهر باشه که تا 11 شب بازن و همشون هم به اینترنت دانشگاه وصل اند. یعنی انقدر کتاب پیدا کردن راحته که منی که برا منبع های پایان نامه قبلی جز جیگر زدم، دچار بستنی چکه کنی مزمن شده بودم (بله این یکی اصطلاح شلدنی نیست، پریایی هست. برای اطلاعات بیشتر با بستنی چکه کن اعظم متخصص در چکه کردن بستنی تماس بگیرید اگر تا   853  باراول پاسخی دریافت نکردید کاملا طبیعی هست اما از بار 958 به بعد می تونید نگران بشید).
-    یک سیستم نازنینی باشه که شما در عرض 2 روز بتونید از آلمان، دانمارک و سوئد کتاب قرض بگیرید.فکر کنم حداقل 15 کتاب اینجوری به دست من رسید. تازه استاد من می گفت چرا صبح نمیری بازل تا شب این کتابا رو بخون و برگرد.
-    یک عدد استاد نازنین داشته باشین تا این حد:
1.    شونصد تا کتاب از کتابخونه شخصی اش بهتون بده و کتاب هایی رو که نداره یا برای خودش یا برای دانشگاه بخره، بعد اول بده شما بخونین. یعنی من که هیچی دوست سفید هم عاشق این خانم هست (البته دوست سفید به شدت معتقد که من از استاد همیشه شانس می آرم. خوب بالاخره بدشانسی های دیگه باید یه جا جبران بشه دیگه!)
2.    تک تک رمان ها رو همراه شما بخونه و بشینه باهاتون دربارشون بحث کنه.
3.    امروز یک فصل بهش بدین و 3 روز بعد همه غلط های متن رو با هشت رنگ براتون علامت بذاره  و 845 کامنت و ایده هم روش بنویسه. این رکورد برای فصل آخر من که تازه یکشنبه براش فرستاده بودم به 1 ساعت رسید!
4.    یه دفه همین طوری یک کتاب براتون بیاره، بگه این از اون چیزایی که تو خوشت می آد.
5.    خدای کامپیوتر هم باشه.
6.    هر ایده عجیب هچل هفتی براش ببرین استقبال کنه. اون هایی که بعضی از چارت های من رو دیدن (یک لیست یک نفره متشکل از دوست سبز!) می دونند یعنی چیه. فقط اینو براتون بگم که من یک فصل دارم به اسم فنر شفاف و یک فصل که ثابت می کنه 900 تا مفهوم روایی در حقیقت یه چیزن! (نه اشتباه نکردین. من ادبیات می خونم. البته اهریمن ۱ می گه مهندسی ادبی!)
7.    2 ماه دیر برسین و همه بگن (همه اینجا استعاره از تنها دوست ایرانی غیر-دوست سفید هست که من اینجا دارم) هیچچچچچ کس سال اول تموم نمی کنه. اونوقت استادتون روزی 83 بار بگه تا 31 می تموم می کنی. (دوست صورتی! الان می خوام برم به دختره بگم
In your face! In everybody’s face…..)
8.    قبل از اینکه شما حرفی بزنین، ازتون بپرسه برا دکترا چیکار می کنی؟ من از وقتی تو اومدی اینجا اخبار ایران رو  دنبال می کنم. تو که نمی خوای برگردی؟ ببین برای دکترا کلاس نداری به نظر من حتما اون یکی فوق رو هم بگیر. باید برا ویزات هم یه کاری بکنیم.
9.    بعد انقدر هم باهوش باشه که در عین اینکه می گه از این بحثی که تو مطرح می کنی یه پایان نامه دکترا در می آد، اضافه کنه
: And that’s a license to watch movies and play videogames و خوب حقیقت رو می گه دیگه.
10.    این لیست به شدت طولانی هست. تا اینجا معلومه که من چقدر استادم رو دوست دارم، دیگه؟ GOOD
-    یه دوست سبز داشته باشین که وقتی آدم به شدت قاطی کرده، با درست کردن چارت ها کلی آرامش از راه دور برا آدم بفرسته.
-    اهریمنانی باشند که به زور از کتابخونه بکشوننتون سینما که ثابت کنن یک انسان طبیعی گاهی ساعت 7 به بعد می ره دنبال زندگیش.
-    ای میلت رو باز کنی و ببینی ازدوست های رنگی رنگی  ای میل داری. در این حالت احتیاط واجب اینه که آدم سراغ اخبار نره که انرژی اش نیست و نابود نشه.
-    اهریمن ۲ هر ماه همه رو مجبور کنه دور هم جمع بشن و درباره کارشون حرف بزنن. (اهریمن ۲ معمولا یکی دو تا از استاد ها رو هم به این قرار ها می کشونه. دکتر راس (فکر کنین اسم استاد آدم
Ross
باشه، شبیه هیو گرنت باشه، بعد لهجه ایرلندی داشته باشه)، معاونت محترم گروه، پای ثابت این برنامه هاست)
-    دوست بنفش کمرنگ یک تک جمله برا آدم بنویسه هر چند وقت یکبار، که 1000 تا جمله معنا همین طوری قلپی ازش بزنه بیرون. (یه نفر از طرف من دوست بنفش کمرنگ رو بغل کنه محکم بچلونه لطفا!)
-    یک اهریمن ۷ داشته باشید که رسالت الهی خودش بدونه که نذاره کسی تو گروه انگلیسی با شما انگلیسی حرف بزنه، مبادا یک اپسیلون فرانسه تون کمتر پیشرفت کنه (استاد و شاگرد برا اهریمن ۷ فرقی نمی کنه!!! باید با من فرانسه حرف بزنن. فقط اهریمن ۲ از پسش برمی آد) . دوست سنگالی  همین کاربرد رو بین دوستای ایرانی (یعنی 2 نفر!) داره!!
-    دوست صورتی هر چند وقت یکبار یه سر به اخرای مجازی بزنه و دوست ابی پررنگ به ال کفه مجازی.
-    اهریمن ۱ به کلی چیزهای بامزه
challenge کنه آدم رو. (من پایان نامه رو مدیون این   challenge
های عجیب غریب اهریمنان و خودم هستم. خیلی طولانی هست لیستش. فقط یکی اش گنجوندن جمله هایی از فیلم هایی که دوست داریم تو پایان نامه بود. یا مثلا من فینالی بیگ بنگ تئوری را نمی بینم تا این بخش تموم بشه.

Works like a charm!
-    And the cherry on top of the sundae goes to……

دوست کانادایی که امروز صبح برا من میل زده:

You finished the memoir today, didn’t you? Suit up! We’re playing laser tag this weekend!

 خوب من چی می تونستم جواب بدم؟

Challenge Accepted