یه آقای ایرانی تو گروه ما
هست. اهریمن ۳ بهش میگه
needs-to-be-recognized guy!! متاسفانه
امروز که من سر کلاس فوق امسال بودم (تقریبا
همه می دونن که من مرض دارم و وقتی کلاس
ندارم می رم می شینم سر کلاس های دیگه.
اینو که اصلا استاد جون گفته
بود بیا و درباره تریسترم هست و مگه می شه
نرفت؟) و استاد جون صدام
کرد اسم منو شنید و تا پاسیو منو تعقیب
کرد که فضولیشو ارضا کنه که شما ایرانی
هستین یا نه؟ بعد بامزه اش اینه که می گه
«ا؟ من پارسال شما رو تو
کنفرانس ها دیده بودم. سر
کنفرانس خودتونم بودم. اصلا
فکر نمی کردم ایرانی باشین!» و
بعد اون سواله بود که من گفتم هرکی یه بار
دیگه بپرسه من با هوک راست می زنم پای
چشش!!! همون!!! «واقعا؟
مطمئنین؟ (مگه میشه آدم
از ملیت خودش مطمئن نباشه آخه نابغه؟)
از هر دو طرف ایرانی هستین؟
(نه! طول و
حجمم ایرانیه! و عرضم
اروپاییه!!!!!) اگه ایرانی
هستین، حتما دورگه این.» بعد
از این سوال جواب تک نفره من رسما در
رفتم!!! و متاسفانه یکی از
بهترین نقاط کتاب خوندن رو از دست دادم.
چون ایشون همیشه اونجان!!!
به جز اینکه اینجا ایرانی ها
مافیا دارن و به زودی من کاملا شناخته می
شم بعد از این قضیه. غمگینم
الان کلی!
No comments:
Post a Comment