Monday, 11 July 2011

;)

A.    You and C were talking to M. L in the break? How did it go?
B.    Wet!
A.    (trying to keep a straight face) with you around? That must have been embarrassing!
B.    God, poor choice of words! Literally wet!
A.    (mockingly) yeah! I know! She had a crush on him since forever! So...


من واقعا تلاش کردم که اهریمن 2 رو از سوتفاهم به تفاهم هدایت کنم. ولی همه توضیح من درباره اینکه، وقتی اهریمن 1 من رو صدا زد، من بدون در نظر گرفتن قوانین اینرسی به سمتش چرخیدم و تقریبا تموم محتویات لیوانم به شکل یه نمودار سینوسی ریخت روی آقای ال که اهریمن 1 ازش خوشش می آد، بی نتیجه بود. حتی وقتی خود آقای ال با یه لکه نارنجی بزرگ روی بلوز سفیدش از جلومون گذشت (من همین جا از همه دوستان خواهش می کنم تا شعاع 500 متری من لباس سفید نپوشن!)، من از دید اهریمن 1 متهم بودم به شیطنت عمدی در ریختن آب پرتقال و از دید هر دو اهریمن  به شیطنت عمدی در استفاده از کلمات دو پهلو!

No comments:

Post a Comment